• وبلاگ : جوانه هاي اميد
  • يادداشت : نامه راضيه بيژني به پدر شهيدش
  • نظرات : 1 خصوصي ، 7 عمومي
  • آموزش پیرایش مردانه اورجینال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    +

    خداوندا !


    مگر نه‌اينکه من نيز چون تو تنهايم


    پس مرا درياب


    و به سوي خويش بازگردان ،


    دستان مهربانت را بگشا


    که سخت نيازمند آرامش آغوشت هستم ...

    +
    خداوندا نمي دانم

    در اين دنياي وانفسا

    كدامين تكيه گه را تكيه گاه خويشتن سازم!

    نميدانم!

    نمي دانم خداوندا

    در اين وادي كه عالم سر خوش است و دلخوش است و جاي خوش دارد

    كدامين حالت و حال و دل عالم نصيب خويشتن سازم!!!

    نمي دانم خداوندا!!!

    به جان لاله هاي پاك و والايت نمي دانم

    دگر سيرم خداوندا

    دگر گيجم خداوندا

    خداوندا تو راهم ده

    پناهم ده

    اميدم ده خداوندا

    كه ديگر نا اميدم من و

    ميدانم كه نوميدي ز درگاهت گناهي

    بس ستمبار است و ليكن من نميدانم دگر پايان پايانم

    هميشه بغض پنهاني گلويم را حسابي در نظر دارد و مي دانم

    چرا پنهان كنم در دل؟

    چرا با كس نمي گويم؟

    چرا با من نمي گويند ياران رمز رهگشايي را؟

    همه ياران به فكر خويش و در خويشند. گهي پشت و گهي پيشند

    ولي در انزواي اين دل تنها . چرا ياري ندارم من . كه دردم را فرو ريزد

    دگر هنگامه ي تركيدن اين درد پنهان است

    خداوندا نمي دانم

    نمي دانم

    و نتوانم به كس گويم

    فقط مي سوزم و مي سازم و با درد پنهاني بسي

    من خون دل دارم.

    دلي بي آب و گل دارم.

    به پو چي ها رسيدم من

    به بي دردي رسيدم من

    به اين دوران نامردي رسيدم من

    نميدانم

    نمي گويم

    نمي جويم

    نمي پرسم

    نمي گويند

    نمي جويند

    جوابي را نمي دانم

    سوالي را نمي پرسند و از غمها نمي گويند

    چرا من غرق در هيچم؟

    چرا بيگانه از خويشم؟

    خداوندا رهايي ده

    كلام آشنايي ده

    خداوندا پناهم ده


    دل گمگشته ي من را نشانم ده
    +
    براي آنان که از سنگند و ايين آيينه بودن را کيش کفر ميدانند..اما سنگي ها بگذاريد کيش سنگي شما از خودتان باشد وآيين آيينه بودن از عاشقان که نه شما از شکستن شرم داريد..نه عاشقان از شکسته شدن هراس...اما خدايي هست که هنوز آيينه ها را دوست دارد.فريدون مشيري
    +

    شريعتي

    خداوندا

    اگر روزي بشر گردي

    ز حال ما خبر گردي

    پشيمان مي شوي از قصه خلقت

    از اين بودن از اين بدعت

    خداوندا

    نمي داني که انسان بودن و ماندن در اين دنيا

    چه دشوار است

    چه زجري مي کشد آنکس که انسان است

    و از احساس سرشار است

    +
    دل هاي بزرگ و احساس هاي بلند، عشق هاي زيبا و پرشکوه مي آفرينند.شريعتي
    +


    خدايا

    بگذار هرکجا تنفراست بذرعشق بکارم

    هرکجا آزادگي هست ببخشايم

    وهر کجا غم هست شادي نثار کنم

    الهي توفيقم ده که بيش ازطلب همدلي همدلي کنم

    بيش از آنکه دوستم بدارند دوست بدارم

    زيرا در عطا کردن است که ستوده مي شويم

    و در بخشيدن است که بخشيده مي شويم

    +
    اگر تنها ترين تنهاها شوم باز خدا هست،او جانشين همه ي نداشتن هاست.
    نفرين و آفرين ها بي ثمر است. اگر تمامي خلق گرگ هاي هار شوند،و از آسمان هول و کينه بر سرم بارد،او مهربان و جاويدان آسيب ناپذير من خواهد بود.اي پناه گاه ابدي،تو مي تواني جانشين همه ي بي پناهي ها شوي...