اگر گاهي ندانسته به احساس تو خنديدمو يا از روي خودخواهي فقط خود را پسنديدماگر از دست من در خلوت خود گريه اي کردياگر بد کردم و هرگز به روي خود نياوردياگر زخمي چشيدي گاهگاهي از زبان مناگر رنجيده خاطر گشتي از لحن بيان منحــلالم کن .... و بعد امشب دعايم کن
کوفه شهر بي کسي هاي علي است
يادگار قلب شيداي علي است
کوفه يعني درد يعني بي کسي
غربت اينگونه سوداي علي است
کوفه يعني جهل و ناداني خلق
اين همه درد غم افزاي علي است
کوفه يعني غرق در محراب خون
قتل سرخ اينگونه فتواي علي است
کوفه يعني يک عروج در سجود
کيست در عالم که همتاي علي است