سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
جوانه های امید
اینجا قرار گاه است... قرارگاه فرهنگ و اندیشه قرارگاه رشد و پویایی قرارگاه افسران جنگ نرم قرارگاه بصیرت و بیداری...

 

 

با خودم  دعا می کردم که وقتی رسیدیم معراج شهدا شهیدی باشه تا برای یک بار هم که شده من رفته باشم به دیدینشون. . .

 

دل تو دلم نبود. . .انگار قرار بود برم به دیدین عزیزترینم در دنیا. . .

 

تپش قلبم بیشترو بیشتر میشد. . .

 

اما وقتی رسیدیم جایگاه شهدا خالی بود . . دلم گرفت . . .

 

بغض بارانی چشم هایم شروع به باریدن کرد . . .و من بودم و دلی شکسته از بی لیاقتی ام . . .

 

 حالا فرصتی ایجاد شده بود تا با حصیرهای بافته ی اطراف معراج کمی دردو دل کنم. . .

 

حالا شده بودم مثل کبوتران حرم آقا . . . منتظر گندم . . .

 

دور حصیر ها می چرخیدمو میپرسیدم که راز این تپش قلب چیست ؟ . . .

 

من آمده بودم تا برای یک بار هم که شده بوی خاک تنتان را احساس کنم . .

 

من جوانی ام را آورده بودم تا با خاک و عطرتان غسل اش دهم . . . من آمده بودم تا در اشک های توبه ام خودم را شستشو دهم. . .

 

من اینجا با اشک هایم وضو میسازم . . .خودم را به خاک ها زدم تا بگویم که من هم خاکی هستم ولی نه مثل شما. . .

 

آمده بودم تا خودم را پیدا کنم در حضور شما. . . من آمده بودم تا آدرس ایمانم را از شما بگیرم . .

 

ومن گفتم و دریا شدم از اشک هایم . . و غم شدم در گوشه ای از معراج شهدا. . .

 

و توسل کردم به 5 تن آل عبا. . . دل زخمی ام را نذر شهدا کردم. . .

 

دیگر توانم کم شده بود . . . بوی اسپندو صدای صلوات مرا همچون طوفانی از جای کند . . .

 

قنداقه های کوچکی در آغوش 5 نفر . . . آرام آرام قدم بر می داشتند . . وبر روی جایگاه قرار دادند. . .

 

 برق ها را خاموش کردند و فریاد زدند مهمان آورده ایم پذیرایی اش با شما . .

 

من ماندم و شهیدانی که سلام دادند بر من، با آرامش قلبم . . .

به نقل از وبلاگ بچه های خدا




موضوع مطلب :


سه شنبه 90 اسفند 9 :: 1:32 عصر ::  نویسنده : محسن

یکی از دوستام تعریف می کرد ، تو اتوبوس نشسته بود، وقتی به ایستگاه می رسن یه پسر بچه از اونائیکه فال و آدامس می فروشن سوار می شه و درست بالای سر اون می ایسته تو دستش هم یه ظرف غذا بوده اتوبوس که راه می افته پسره ظرف غذا رو می گیره جلوی بینی دوستم و با هیجان میگه می بینی چه بویی داره؟ بعد خودش هم همین کارو می کنه .

 

نمی دونیم این غذا رو خودش خریده یا کسی براش خریده؟ قراره خودش بخوره یا برای کسی دیگه می بره ! اما این مساله ذهن دوستمو مشغول کرده بود که چرا باید یه بچه تو این سن، حسرت چلو کباب رو داشته باشه؟ این که علت فقر این بچه چی بوده، چه کسی باعث این وضعیت شده و وظیفه من و شما در مورد این مساله چیه رو، شاید یه وقت دیگه در موردش صحبت کنیم. ولی می خوام از یه زاویه دیگه به بازی فقر نگاه کنیم.که اصلاً فقر یعنی چی؟ به چه کسی فقیر میگن؟


به نظر من فقر به معنی نداشتن نیست بلکه به معنی خواستنه. یه مثال می زنم: آیا کسی که دو تا ماشین داره و در دلش حسرت ماشین سوم رو هم داره نمی تونه فقیر باشه؟ و کسی که ماشین نداره و حسرت داشتن ماشین رو هم نداره به نظر شما فقیره؟ و مثال های بی شمار دیگه. حالا می فهمم سعدی چی میگه:


چشم تنگ دنیا دوست را یا قناعت پر کند یا خاک گور


شنیدم یه آقای میلیاردری توی یه مجلس مهمانی به جای کمربند شلوارشو با یه طناب بسته بود قصد قضاوت خودشو ندارم ولی به نظر شما این فرد فقیر نیست؟ در پایان اشاره ای دارم به بزرگترین فقر ممکن. حضرت پیامبر (ص) می فرمایند:


هیچ فقری بالاتر از نادانی نیست...

 

 

 

منبع:www.baziebozorgan.parsiblog.com

 




موضوع مطلب :


دوشنبه 90 اسفند 8 :: 12:2 عصر ::  نویسنده : محسن

سید نورالدین در بیان انگیزه‌اش برای بازگویی خاطرات جنگ در آخرین برگ خاطراتش چنین گفته است:

  «اصلاً فکر نمی‌کردم گفتن خاطرات در این زمان اهمیت داشته باشد. هنوز حرف خاطرات جنگ و مصاحبه‌ها مطرح نشده بود. واقعیت این است من هم مرتب درگیر عوارض مجروحیت‌هایم بودم، اما سال 1373 یک شب خواب دیدم آقای خامنه‌ای ورقه‌هایی در دست دارد که می‌خواند و گریه می‌کند. من هم در آن اتاق بودم. کسی گفت این‌ها خاطرات یک جانباز 70 درصد است که 80 ماه در جبهه‌ها بوده و باز می‌گوید که در مورد جنگ کاری نکرده‌ام ... این خواب فکرم را مشغول کرده بود. احساس می‌کردم وظیفه‌ام در قبال آن‌چه در روزهای جنگ بر سر این مردم آمد، با گفتن این خاطره‌ها به سرانجام می‌رسد. بنابراین خاطرات هشت سال زندگی در متن جنگ را بازگفتم تا یاد آن لحظه‌های بی‌نظیر برای همیشه زنده بماند.» (ص 632)

روایت خاطرات سید نورالدین، سخت شیرین و خواندنی است. تلاش نویسنده برای حفظ ملاحت و طنز مستتر در کلام نورالدین نیز قابل توجه و شایان تحسین است. برای نمونه روایت صحنه‌ اولین جراحت نورالدین در جبهه‌ی کردستان را که منجر به دو ماه بستری شدن او در بیمارستان شده مرور کنید:

داد زدم: نزن. و گلوله را بغل کردم تا از مسیر آتش عقبه بردارم، اما فندرسکی که دستش را روی گوشش گذاشته بود، با فشار زانویش توپ را شلیک کرد ... شلیک توپ همان و به هوا رفتن من همان! سرعت و فشار آتش عقبه مرا مثل توپ سبکی به هوا پرتاب کرد ... هیچ چیز از آن ثانیه‌های عجیب به یاد ندارم ... فقط یادم هست محکم به زمین افتادم در حالی که گردنم لای پاهایم گیر کرده بود! بوی عجیبی دماغم را پُر کرده بود. مخلوطی از بوی گوشت سوخته، باروت، خون و خاک ... به‌تدریج صدای فریاد فندرسکی و دیگران هم به گوشم رسید. گریه می‌کردند، داد می‌زدند ... من تلاش می‌کردم سرم را از بین پاهایم خارج کنم، ولی نمی‌شد ... احساس می‌کردم مثل یک توپ گرد شده‌ام و اصلاً تحمل آن وضع را نداشتم. ناله می‌کردم: گردنم را بکشید بیرون ... اما این کار دقایقی طول کشید. وقتی سرم از آن حالت فشار خارج شد، دیدم همه گوشت‌های تنم دارند می‌ریزند. هیچ لباسی بر تنم نمانده بود. حتی نارنجک‌ها و خشاب‌هایی که به کمرم داشتم، ناپدید و شاید پودر شده بودند. بچه‌ها به سر و صورتشان می‌زدند و گریه می‌کردند. من از لحظاتی قبل شهادتین می‌گفتم، اما هیچ ناله‌ای از من بلند نبود. از بچگی همین طور بودم.» (ص 86)

کتاب «نورالدین پسر ایران» اگرچه به خاطرات یک نوجوان خطه‌ آذربایجان پرداخته است، اما در جای جای کتاب ویژگی‌های «فرزند ایران بودن» نورالدین کاملاً پیدا است؛ ویژگی‌هایی چون صفا و صمیمیت، صداقت و صراحت، سادگی و بی‌تکلفی‌، سر نترس داشتن و شهادت‌طلبی که به‌خوبی هم تصویر شده است. این‌ها خُلقیات و صفات تمام فرزندان ایران بود که در جبهه‌های نبرد حاضر بودند.

برای ورود به کتاب، حتی بد نیست که از مرور عکس‌های آخر کتاب شروع کنیم. عکس‌های نورالدین و هم‌رزمانش که به ترتیب زمان و تاریخ عکس‌ها پشت سر هم چیده شده‌اند، همه‌ ماجرای نورالدین از آغاز تا کنون را مانند یک سرآغاز و یک روایت بصری بازگو می‌کنند. پس از آن باید سراغ متن کتاب رفت که بسیار روان و شیوا و ضمناً متعهد به استناد و حتی لحن صاحب خاطرات، روایت شده است.

نورالدین پسر ایران» کتاب خاطرات کسی است که بی‌تعارف و بدون تردید، هشت سال در متن جنگ زندگی کرده و امروز برای ماندگاری آن لحظه‌های بی‌نظیر از خاطراتش گفته است. پس اگر می‌خواهیم کمی و فقط کمی در متن هشت سال جنگ زندگی کنیم و اندکی بدانیم که آن لحظه‌های بی‌نظیر چیست که نورالدین و دیگر پسران ایران‌زمین دیده‌اند، باید کتاب را بخوانیم؛ انشاالله

 

 




موضوع مطلب :


دوشنبه 90 اسفند 1 :: 12:6 عصر ::  نویسنده : محسن

کتاب «زن و بازیابی هویت حقیقی» که مشتمل بر گزیده بیانات مقام معظم رهبری پیرامون زن و جایگاه او در جامعه است از سوی انتشارات موسسه انقلاب اسلامی منتشر شده است. این کتاب که از 4 بخش اصلی با عنوان‌های: کلیات مباحث زن و خانواده، سیمای زن در بعد فردی، سیمای زن در بعد خانوادگی و سیمای زن در بعد اجتماعی تشکیل شده است و هر یک از این بخش‌ها به فصل‌ها و موضوعات مختلف تقسیم شده‌اند.

این کتاب از مجموعه سخنان مقام معظم رهبری که در موقعیت‌های مختلف پیرامون زن ایراد شده‌اند، جمع‌آوری شده و با توجه به موضوعات کلی بخش‌های اصلی کتاب تنظیم شده‌اند. «ضرورت پرداختن به موضوع زن»، «جایگاه و منزلت زن»، «تکریم واقعی زن»، «زن شریک واقعی مرد نه تابع محض او»، «آزادی زنان در انتخاب همسر» و .... نمونه‌های اندکی از این موضوعات هستند.

از سوی دیگر این کتاب صرفا به تعالیم و آموزه‌های دینی در رابطه با موضوع زن محدود نشده، بلکه نگاه انتقادی به موضع زن در جوامع غربی در جای جای این کتاب دیده می‌شود. «موجودی درجه دوم»، «نگاه غلط و ابزاری و اهانت آمیز به زن»، «تحقیر شدن زن توسط دیگران»، «ممنوعیت حجاب و احترام نگذاشتن کشورهای اروپایی به دموکراسی، آزادی و آراء مردم» و.... از موضوعاتی هستند که با نگاه انتقادی به مقوله زن در جوامع غربی پرداخته است.

تعدد موضوعات و نگاه انتقادآمیز آن که در سرتاسر کتاب دیده می‌شود، این کتبا را به منبعی برای رجوع زنان پیرامون شبهات و مسائل تبدیل کرده است. از دیگر ویژگی‌های این کتاب مشخص شدن این موضوعات در کتاب است که خواننده به راحتی می‌تواند به آنها رجوع کند.

برای مثال رهبری که در سال 82 به دانشگاه بهشتی رفته بودند در پاسخ به یکی از دانشجویان در خصوص حجاب و گسترش بی‌حجابی در جامعه این گونه پاسخ می‌دهند:

توصیه بنده معلوم است: حجاب را رعایت کنید و این لازم و واجب است. به برادر یا خواهری که این نامه را نوشته‌اند، می‌خواهم بگویم این طور هم نیست که شما می‌گویید زن‌های ما بی حجاب شده‌اند. ممکن است بعضی بگویند چشم شما به خواهرانی افتاده که همه حجاب دارند؛ نه، من گاهی به خیابان می‌روم تا مخصوصا وضع مردان و زنان را ببینم؛ البته با نگاه حلال نه حرام. آن طور که بعضی تصور می‌کنند، به نظر من نمی‌آید. البته چرا، اشکالاتی وجود دارد؛ من هم از همه گوشه و کناره‌ها با خبر نیستم. هرجا چنین وضعی وجود داشته باشد، راه آن نهی از منکر است.

سخنان ایشان در مورد یکی از دلایل مخالفت‌های کشورهای غربی با ایران چنین است:

 در همین جا من عرض بکنم که یکی از مهم‌ترین علل مخالفت شدید و خصمانه دولت‌های غربی با جمهوری اسلامی، همین مساله است. آنها روی این مساله بسیار حساسند. اگر جمهوری اسلامی، در همین یک مساله مقداری کوتاه می‌آمد و اجازه می داد که فرهنگ بی بند و بار غربی در زمینه روابط ناسالم زن و مرد در جامعه تحقق پیدا بکند، بسیاری از مخالفت‌هایی که مجامع سیاستمداری و غیر سیاسی غرب با جمهوری اسلامی دارن، کم می‌شد، یا بعضا از بین می‌رفت.

در مقدمه این کتاب که به قلم دکتر طوبی کرمانی نوشته شده می‌خوانیم:

محتوای این کتاب اگر چه در اقتضائات و شرایط و زمان‌های مختلف افاضه و ایراد گشته اما از یک هماهنگی و ارتباط درونی و روح واحد بهره‌مند است و نیز این کلمات از زبان انسانی جاری است که با ره توشه‌ی دانش الهی و آگاهی به مسائل زمان و حوادث واقعه، وظیفه سنگین پاسخگویی به نیاز انسانی و هدایتگری را عهده دار است.»

این کتاب به کوشش محسن کربلایی‌نظر و جمعی از محققین در 311 صفحه گرد آوری شده و از سوی انتشارات انقلاب اسلامی در 5000 نسخه و به قیمت 5500 تومان منتشر شده است.

 

 




موضوع مطلب :


دوشنبه 90 اسفند 1 :: 11:53 صبح ::  نویسنده : محسن

سلام دوستان عزیز،این مطلب رو از وبلاگ حباب خیال با ذکر منبع پست کردم. مطلب مهم و قابل تاملیه .

یا حق

 

  

فاز سوم برخورد تمدنها در مبحث زنان

 

 

 

سالهاست که غرب و اندیشه تئوری سین های بزرگ آن به برخورد تمدنها دامن زده و هر روز بیش از پیش این نبرد را شاخ و برگ می بخشند و با بزرگ نمایی در تهاجمات شان دشمن را ( تمدن های بزرگ شرقی خصوصا انواع دینی آن که ایران در هر دو مبحث جغرافیایی و دینی گنجانده میشود)زبون ، به دور از شان و شخصیت انسانی ، فاقد فرهنگ و هنر و تماما خطرناک برای بشریت معرفی میکنند و این موضوع ضمن تجسم گرایی در صنعت سینما ( همانگونه که در فیلم های اسکندر و سیصد همچنین سنگسار ثریا و... دیده ایم) در آثار ادبی خویش شیاطین و جادو گران را وابسته به این قشر میدانند بلکه در مباحث جدی تر از قبیل دروس دانشگاهی و سمینارها و .. نیز به روش های کاملا برنامه ریزی شده به این امر دامن میزنند.

 

از سردمداران این تقابل میتوان به ساموئل هانتینگتون و پروفسور فوکویاما اشاره نمود که مدعی این دکترین هستند و هر روز هم در گوشه ای از دنیا در باب روشهای برخورد ، سخنرانیها مینمایند .

 

متفکران غربی که نقش طراح و برنامه ریز این تقابل را دارند برای کوچکترین اجزای آن در اتاقهای فکر تصمیم سازی نموده و مجریان این تصمیم نیز مرحله به مرحله آن را اجرا میکنند و بر همین اساس است که در مبحث زنان نیز از این حیث خارج نبوده و همانگونه که شاهد میباشیم با قدرت هرچه تمام تر قصد مخدوش نمودن هویت زنان مسلمان را دارند.

 

 

 

تا کنون فاز اول و دوم آنرا مطرح ساخته و از طریق هواداران روشنفکر ماب در کشورهای هدف و بعضا افراد خود فروخته این دو فاز را پیش برده اند که عبارت بوده است از

 

1-     حجاب 

 

2-     نفرت زایی دینی

 

و البته هر دو بخش در یک موضوع کلی جای میگیرد که آن هم پیشبرد اهداف این دکترین در مبحث زنان میباشد . ابتدا با تمسک به تبلیغات وسیع و ایجاد حس تنوع و عرضه زیبایی، زنان را تشویق به تنوع حجاب مینمود که در این بخش از حضور ستاره گان سینمایی و طراحان مد و قدرت وسیع شان در بخش تلویزیون و سینما سود میبرند که پس از موفقیت نسبی در فاز اول وارد فاز دوم شده و با طرح اختلاف حقوق زن و مرد ، زنان را به وجود زیبایی دنیای بدون مردان سوق داده و همانگونه که شاهد بودیم کمپین 1 میلیون امضا و جلسات فمینیستی زنان نیز در این راستا بود.

  

اما اکنون مبحث زنان وارد فاز سوم شده است و حداقل در طی سال گذشته میلادی غرب علنا و عملا شروع فاز سوم این مبحث را کلید زد و در طی چند شوی مختلف سعی در پیشبرد این فاز داشته و یقینا بازهم در راستای اهداف این فاز اقدام خواهد نمود ضمن اینکه فاز اول و دوم نیز طبق برنامه های قبلی به راه خود ادامه خواهد داد. حال فاز سوم کدام است !؟

 

3-     برهنه سازی

 در فاز سوم غرب با یک یورش همه عریان سازی زنان را مطرح و با صرف هزینه های گاها نه چندان زیاد اقدام به جذب و اغواء زنان مشهور و معروف نمود تا در جلسات توجیهی حاضر به برهنگی سر و حتی بدن شوند. در این رابطه نیز مثال های فراوانی میتوان مطرح نمود که از کشف حجاب فلان بازیگر در مقابل دوربین های استودیو گرفته تا عریان شدن فلان بازیگر دیگر و انتشار تصاویر این رخدادها همراه با حواشی بسیار و لازم به توضیح نیست که قبل از این افراد نیز زنانی مطرح سیاسی هم اقدام به عریان سازی سر نموده بوده اند.

 

 

 

در این فاز غرب به شکل ناجوانمردانه ای قصد در بی هویت نمودن زن مسلمان ایرانی را داشته و به بدترین نحو بخواهد این هویت را مخدوش و پایمال نماید.

 

در این مقال حتی المقدور سعی در کم گویی و خلاصه نویسی را داشته و قصد فقط تلنگری به مسئولین فرهنگی و اجرایی ایران اسلامی بود چرا که با ایجاد چند اتومبیل ون تحت عنوان مبارزه با بد حجابی نمی توان با شبیخون غرب مبارزه نمود. این یک جنگ تمام عیار است که نه به شکل نفر به نفر و پارتیزانی که کاملا کلاسیک  و با تمام قوا مدتهاست آغاز شده است و نمی توان با جمع آوری تعدادی بد حجاب صورت مسئله را پاک کرد چرا که این زنان به ظاهر بد حجاب نیز خود قربانی این نبرد هستند و مقصر اصلی در این بین مسئولانی بوده اند که با خوش خیالی تمام از کنار موضوع به راحتی عبور کرده اند در حالیکه بارها و بارها دل سوزان نظام اعلام خطر نموده اند.

 

در این رابطه بعضا در داخل کشور مراسم و برنامه هایی را شاهد هستیم که مستقیما به اهداف پلید غرب کمک شایان مینماید از این قبیل بسیار میتوان مثال آورد اما به دو مورد که اخیرا اتفاق افتاده بسنده مینمایم

 

ابتدا حرکت ناشایست شبکه داخلی آی فیلم

 

سپس جشنواره انتخاب بهترین رقص در شهر یــــزد

  

منبع:http://mehrabooon.parsiblog.com

 




موضوع مطلب :


دوشنبه 90 اسفند 1 :: 11:32 صبح ::  نویسنده : محسن

درباره وبلاگ

کارشناس اتاق عمل دانشگاه علوم پزشکی زنجان
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
آمار وبلاگ
بازدید امروز: 57
بازدید دیروز: 46
کل بازدیدها: 384883