سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
جوانه های امید
اینجا قرار گاه است... قرارگاه فرهنگ و اندیشه قرارگاه رشد و پویایی قرارگاه افسران جنگ نرم قرارگاه بصیرت و بیداری...

 

یا عَلِیمُ یا خَبِیرُ
♥•0??

دعا بکن ...
ولی اگر اجابت نشد، با خدا دعوا نکن
میانه ات با او به هم نخورد
چون تو جاهلی،
و او عالم و خبیر ...

 
?? میرزا اسماعیل دولابی

 


???????????????????????????????????????
  ?الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم?  

  ???????????????????????????????????????
 




موضوع مطلب :


دوشنبه 93 آذر 3 :: 1:18 صبح ::  نویسنده : محسن




موضوع مطلب :


دوشنبه 93 آذر 3 :: 1:8 صبح ::  نویسنده : محسن

به نام یزدان پاک

   آقا تقصیر شما نیست که تصویر شما نیست /من آیینه ای پر شده از گردوغبارم /

اللهم عجل لولیک الفرج

 

 

سلام...سلام....سلام....

 سلامی به زیبایی عشق ...........

 خاطره ای دارم از خودم.خاطره ای جهادی............

سرنوشت من از این جا شروع شدکه وارد دانشگاه شدم وبه قول بچه های ترم بالا دانشگاه بوق...

ترم یک را گذراندم وخدارا شکر از بوقی در اومدم و وارد ترم دو شدم.

آخرهای ترم دو بود که در برد دانشگاه اطلاعیه ثبت نام اردو جهادی را دیدم ولی به آن توجه نکردم ورفتم سر کلاس.

ترم دو هم تمام شد وترم تابستان را در دانشگاه گرفتم باز هم در حال رفتن به کلاس اون اطلاعیه جهادی را دیدم ولی این بار تصمیم گرفتم ثبت نام کنم.

کلاسم که تمام شد رفتم به دفتر بسیج .

همین که وارد اتاق شدم گفت اسمت را بگو ....گفتم چه؟بازم گفت اسمت را بگو

گفتم چه؟ بلند شد و گفت مگه برا اردو نیومدی؟ گفتم چرا....گفت اسمت رو بگو دیگه .....این طوری شد که ما ثبت نام کردیم.

و در تاریخ 17/6/93 ازدانشگاه برای اردوی جهادی حرکت کردیم فکر میکردم که این یه اردو دانشجویی ولی این اردو چیز دیگری بود .

حرکت کردیم به طرف یه روستا محروم اطراف لارستان بزرگ .واقعا روستای محرومی بود واسم روستا برام جالب بود...روستای زیارت ...



ادامه مطلب ...


موضوع مطلب :


شنبه 93 آبان 24 :: 11:48 عصر ::  نویسنده : محسن

سلام سلام سلام مؤدب 

از اینکه خیلی وقته نبودم  ناراحت بودم.

احساس دلتنگی دور شدن از فضای دانشجویی داشت دوباره غالب می شد، اما خدارو شکر که غالب نشد!!!جالب بود

یه مدتی که فرصت کافی برای نوشتن ندارم مدرک داشتنو اصلا فرصت نمیکنم وبلاگ رو به روز کنم و ازین بابت از همگی عذر خواهی میکنم.شرمنده

از همه کسانی که پیام میزارن و تعریفمون میکننخسته کننده و شرمندمون میکنن!!! و همچنین از همه کسانی که با انتقادهای سازندشون،کمکم کردن که بهتر بنویسم و خلاصه از همگی تشکر میکنمگل تقدیم شما.

اینم اسامی یه سری از دوستانی که این مدت زحمت خوندن دست نوشته های مارو به خودشون دادن که از همشون ممنونم.

و البته امیدواریم که دست وزیر محترم جنگ، که متاسفانه دچار سوختگی شد خوب شده باشه،آرزوی سلامتی برای ایشون دارم.

انصافا ایشون خیلی زحمت کشیدن و آرزوی موفقیت برای ایشون و همه بچه های اردو دارم...

آقا یا خانم سید

جهادگر

emt

بهار

حسین

عاشق

خانم یا آقای ...

منم موافقم!!!

دانشجوی بسیجی

عباسی

موسوی

بسیجی

رهرو ولایت

دانشجو

تازه وارد

وزیر جنگ

دوست وزرای جنگ

معاون وزیر جنگ

 

این قسمت از خاطرات، که خاطره 6 باشه مربوط به اتفاقی که تو یکی از اردوهای جهادی امسال افتاده و خوندنش به همه چی می ارزه. البته ما خودمون این خاطره رو از زبان شخص اول این ماجرا، تو اردوی خط امام که تهران برگزار شد شنیدیم.منم از ایشون خواستم که خاطرشون رو ارسال کنن که تو وبلاگ قرار بدم.

عین دست نوشته ارسالی ایشون رو با عنوان خاطره جهادی 6 براتون ارسال کردم.

امیدوارم خنده بر لبان همگی بنشینه.

و البته خدارو شکر حسن ختام خاطرات اردو با یه خاطره خیلی خوب و مبارک تموم میشه...




موضوع مطلب :


شنبه 93 آبان 24 :: 11:37 عصر ::  نویسنده : محسن

 

کسب مقام اول روابط عمومی توسط دانشگاه علوم پزشکی زنجان

در بین واحدهای روابط عمومی کشور، در دهمین سمپوزیوم بین المللی روابط عمومی

تهران - سالن همایشهای بین المللی برج میلاد 6 و 7 آبان ماه

 




موضوع مطلب :


پنج شنبه 93 آبان 8 :: 11:38 عصر ::  نویسنده : محسن

 کسب مقام اول رشته وبلاگ نویسی بخش دانشگاهی "ششمین جشنواره فرهنگی دانشجویان دانشگاههای علوم پزشکی کشور"

 

 

 

خداوندا به خاطر تمام چیزهایی که بهم دادی ...

و به خاطر تمام موفقیت هایی که برایم ارزانی داشته ای...

وبه خاطر همه و همه و همه چیز ازت ممنون و سپاسگذارم...

خدایا برام توفیقی عنایت کن تا بتونم در قبال موفقیت های همیشگی که بهم عطا کرده ای، حداقل کارهایی انجام بدم که از من انتظار داری،

تا حداقل شکر گزاری رو بجا آورده باشم و برای پرودگارم بندگی کرده باشم نه برای نفس خودم...




موضوع مطلب :


سه شنبه 93 مهر 29 :: 11:48 عصر ::  نویسنده : محسن

 

شرمنده اگر درخورتان شعر ندارم
در شأن شما واژه ندارم که بیارم

با دست تهی پا به حرم می نهم آری!
افتاده به دربار کریمان سر و کارم

در سینه ی من بغض فراوان شده بانو!
“بگذار که باران بشوم زار ببارم” (1)

تقصیر شما نیست که تصویر شما نیست
من آینه ای پرشده از گرد و غبارم

پاییز پر از سوزِ قمم، زردم و دلگیر
از لطف عنایات شما رنگ بهارم

در آتش حسرت قلم و دفتر من سوخت
افسوس که در شأن شما شعر ندارم

 

شاعر:قاسم اردکانی




موضوع مطلب :


چهارشنبه 93 مهر 16 :: 6:3 عصر ::  نویسنده : محسن
<   1   2   3   4   5   >>   >   
درباره وبلاگ

کارشناس اتاق عمل دانشگاه علوم پزشکی زنجان
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
آمار وبلاگ
بازدید امروز: 63
بازدید دیروز: 295
کل بازدیدها: 385329