سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
جوانه های امید
اینجا قرار گاه است... قرارگاه فرهنگ و اندیشه قرارگاه رشد و پویایی قرارگاه افسران جنگ نرم قرارگاه بصیرت و بیداری...

در حالی که دشمنان ایران زمین از راه های مختلف می کوشند ایرانیان را هر چه بیشتر نسبت به فرهنگ ملی خود بیگانه نمایند و متاسفانه در این راه موفقیت هایی هم به دست آورده اند،می بینیم در این روز ها به سان چند سال گذشته جوانان ایرانی غافل از داشته های فرهنگ ملی و آیین های غرور انگیز کهن ایران زمین به تقلید از جوانان غربی در تدارک مراسمی به عنوان "ولنتاین" می کوشند.

به گزارش "تابناک"، این در حالی است که پیشینه تاریخی ولنتاین تنها به حدود 1700سال پیش باز می گردد ،در حالی که آیینی بسیار قدیم تر و با شکوه تر با نام "سپندارمذگان"،یا "سپندارمذ"از بیش از 5000سال پیشینه در ایران برخوردار بوده و می توان گفت ولنتاین کپی برداری شده این جشن باستانی ایرانی است.


روز والنتین یا والنتاین، (روز عشاق و یا روز عشق‌ورزی) عیدی در روز 14 فوریه (25 بهمن‌ماه و بعضی سال‌ها 26 بهمن‌ماه) و در برخی فرهنگ‌ها روز ابراز عشق است.


تاریخچه کامل و دقیق والنتین در دست نیست و آنچه از پیشینه این روز می‌دانیم با افسانه درآمیخته‌است.


در سده سوم میلادی که مطابق می‌شود با اوایل شاهنشاهی ساسانی در ایران، در روم باستان فرمانروایی بوده‌است بنام کلاودیوس دوم (Claudius II). کلودیوس عقیده داشت مردان مجرد نسبت به آنانی که همسر و فرزند دارند سربازان جنگجوتر و بهتری هستند. از این رو ازدواج را برای سربازان امپراتوری روم قدغن می‌کند. کلاودیوس به قدری بی‌رحم وفرمانش به اندازه‌ای قاطع بود که هیچ کس جرات کمک به ازدواج سربازان را نداشت. (شایان ذکر است که در آن هنگام هنوز امپراتوری روم، به آیین مسیحیت نگرویده بود و این امر تقریباً 40 سال پس از دوران کلاودیوس دوم یعنی در دوران کنستانتین اول، موسوم به کنستانتین کبیر صورت گرفت).


اما کشیشی به نام والنتین (والنتیوس)، مخفیانه عقد سربازان رومی را با دختران محبوبشان جاری می‌کرد. هنگامی که کلاودیوس این امر را دریافت، والنتین را دستگیر و زندانی کرد. کلاودیوس به منظور منصرف ساختن والنتین از باور خویش، در زندان و به استقبال وی شتافت و او را مورد محبت فراوان قرار داد. این در حالی بود که والنتین نیز به گونه‌ای متقابل کوشید تا کلاودیوس را به آیین مسیحیت فراخواند؛ امری که موجبات خشم امپراتور روم را فراهم ساخت و حکم به اعدام وی داد.


هنگامی که والنتین در زندان به سر می‌برد، یکی از زندانبانان دختری نابینا داشت که به زندان می‌آمد به تفصیل با وَلِنتَین سخن می‌گفت و درست پیش از آن که والنتین به اعدام محکوم گردد، برای آن دختر نابینا کارتی فرستاد که بر روی آن نگاشته بود: ««از طرف والنتین ِ تو» (From Your Valentine)» امضاء کرده‌است، اصطلاحی که تا به امروز مورد استفاده قرار گرفته و به وفور بر روی کارتهای والنتین مشاهده می‌شود.


افسانه دیگر حاکی از آن است که هنگامی که والنتین را به زندان افکندند، مردم برای وی یادداشت‌هایی کوچک که در لفافه پیچانده بودند و در شکافهای دیواره سلول وی جاسازی می‌کردند می‌فرستادند و او آنها را یافت و در حق آنان نیایش کرد. به دیگر سخن، بنیاد تاریخی کارت والنتین همین امر است. کشیش والنتیوس در 14 فوریه 270 میلادی (در برخی روایات 269 و مطابق با برخی روایات دیگر 273 بعد از میلاد) اعدام شد. بنابراین او را به عنوان فدایی و شهید راه عشق می‌دانند و از آن زمان والنتین تبدیل به نمادی برای عشق شده‌است و بدین روست که در کشورهای جهان، به ویژه کشورهای اروپایی و آمریکای شمالی، مراسم روز والنتین همه ساله در 14 فوریه برگزار می‌گردد.


پیشینه سپندارمذگان


در گاه‌شماری‌های مختلف ایرانی هر ماه را سی روز حساب می کردند و علاوه بر این که ماه‌ها اسم داشتند، هریک از روزهای ماه نیز یک نام داشتند. به‌عنوان مثال روز اول هر ماه «روز اورمزد»، روز دوم هر ماه، روز بهمن (سلامت، اندیشه) که نخستین صفت خداوند است، روز سوم هر ماه، اردیبهشت یعنی «بهترین راستی و پاکی» که باز از صفات خداوند است، روز چهارم هر ماه، شهریور یعنی «شاهی و فرمانروایی آرمانی» که خاص خداوند است و روز پنجم هر ماه، «سپندارمذ» بوده‌است. روزپنجم هر ماه"سپندار مذ" نام داشته است.


سپندار مذ لقب ملی زمین است. یعنی گستراننده، مقدس، فروتن. زمین نماد عشق است چون با فروتنی، تواضع و گذشت به همه عشق می ورزد.


زشت و زیبا را به یک چشم می نگرد و همه را چون مادری در دامان پر مهر خودامان می دهد.

به همین دلیل در فرهنگ باستان اسپندار مذگان را بعنوان نماد عشق ، مهر مادری و باروری می‌پنداشتند.

در ایران باستان در هر ماه، یک بار، نام روز و ماه یکی می شده است. که در همان روز که نامش با نام ماه مقارن می شد، جشنی ترتیب می دادند متناسب با نام آن روز و ماه. به طور مثالً شانزدهمین روز هر ماه، «مهر» نام داشت که در ماه مهر، جشن مهر یا آیین«مهرگان» با شکوه هر چه تمتم تر برگزار می شد.


ایرانیان بر این پایه روز پنجم ماه (سپندار مذ یا اسفندار مذ) در ماه دوازدهم سال که آن هم اسفندار مذ نام داشت، جشنی با همین عنوان می گرفتند.


این واژه که در اوستایی «سْپِنْتَه آرمَئیتی»(Spenta-Ârmaiti) می‌باشد و نام چهارمین امشاسپند(فرشته خدای یگانه) است، از دو بخش «سپنته»(Spenta) یا «سپند» به مانک پاک و مقدس و «آرمئیتی»(Ârmaiti) به مانک فروتنی و بردباری تشکیل شده است و مانک این دو با هم فروتنی ِپاک و مقدس است. این واژه در پهلوی «سپندارمت»(SpandÂrmat) و در فارسی «سپندارمذ» و «اسفندارمذ» و «اسفند» شده است. امشاسپند سپندارمذ، نگهبان و ایزدبانوی زمین ِسرسبز و نشانی از باروری و زایش است.


سپندار مذگان جشن زمین و گرامی داشت عشق است که هر دو در کنار هم معنا پیدا می کردند. در این روز زنان به شوهران خود با محبت هدیه می دادند. مردان نیز زنان و دختران را بر تخت شاهی نشانده، به آنها هدیه داده و از آنها اطاعت می کردند.


در گاه‌شماری‌های مختلف ایرانی، علاوه بر این که ماه‌ها اسم داشتند، هریک از روزهای ماه نیز یک نام داشتند. به‌عنوان مثال روز اول هر ماه «روز اورمزد»، روز دوم هر ماه، روز بهمن (سلامت، اندیشه) که نخستین صفت خداوند است، روز سوم هر ماه، اردیبهشت یعنی «بهترین راستی و پاکی» که باز از صفات خداوند است، روز چهارم هر ماه، شهریور یعنی «شاهی و فرمانروایی آرمانی» که خاص خداوند است و روز پنجم هر ماه، «سپندارمذ» بوده‌است. سپندار مذ لقب ملی زمین است. یعنی گستراننده، مقدس، فروتن. زمین نماد عشق است چون با فروتنی، تواضع و گذشت به همه عشق می‌ورزد. زشت و زیبا را به یک چشم می‌نگرد و همه را چون مادری در دامان پر مهر خود امان می‌دهد.


بر پایه این گزارش، هنوز نیز در برخی از گوشه‌های ایران زمین مانند اصفهان، پهله، ری و دیگر شهرهای ناحیه? مرکز و غرب ایران، مراسم جشن اسفندگان همچون گذشته برگزار می‌شود، در این روز بانوان لباس و کفش نو می پوشند، زنانی که مهربان، پاکدامن، پرهیزگار و پارسا بوده اند و در زندگی زناشویی خود فرزندان نیک را به جامعه تحویل داده اند مورد تشویق قرار می‌گیرند و از مردهای خود پیش کش هایی دریافت می‌کنند. آن ها در این روز از کارهای همیشگی خود در خانه و زندگی معاف شده و مردان و پسران وظایف جاری زنانه را در خانه به عهده می‌گیرند.


ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه آورده‌است که ایرانیان باستان این روز را روز بزرگداشت زن و زمین می‌دانستند.


چنان که ابوریحان روایت کرده‌است:" این جشن را با نام‌های جشن "برزیگران" هم نامیده‌اند. در روز اسفندگان چند جشن با مناسکی به‌خصوص برگزار می‌شده‌است. نخستین جشن مردگیران یا جشن مژدگیران بود که اختصاص به زنان داشت. در این روز مردان زنان را هدیه‌ای خریدندی و از ایشان قدردانی کردندی. امروزه نیز بیشترین جنبه? مورد تأکید در اسفندگان قدردانی از زنان است."


در پایان لازم به ذکر می باشد درحالی که در برخی کشورها همانندعربستان سعودی که از پشتوانه فرهنگی تاریخی لازم برای ارج نهادن به جایگاه اجتماعی زنان برخوردار نیستند,برگزاری ولنتاین غیرقانونی است و فروش محصولات مربوط به روز والنتین مانند گل سرخ در روزهای نزدیک به این روز، ممنوع می‌باشد و پلیس مذهبی این کشور از مغازه داران می‌خواهد تا چنین چیزهایی را به فروش نرسانند ،بسیاری از ایرانیان میهن دوست ودوستداران فرهنگ ایرانی پیشنهاد کرده اند که به منظور حفظ فرهنگ کهن ایرانی روز 5 اسفند هر سال به صورت رسمی در ایران و بیش از 10 کشور دیگر آریایی نژاد فلات ایران به عنوان سپندارمذگان به جای والنتاین به عنوان روز عشق گرامی داشته شود.


تردید نمی توان داشت که در صورت بی توجهی به این جشن ها و آیین ها ی ملی ،استحاله ای که با حمله و تاراج بیگانگان ضد ایرانی برای فرهنگ ایرانی وجود داشته است با شدت و حدت بیشتری ادامه خواهد یافت تا ایرانیان را هر چه بیشتر از پیشینه پر افتخار خود دور کند.




موضوع مطلب :


شنبه 90 بهمن 29 :: 11:42 عصر ::  نویسنده : محسن

پزشک ایرانی در نیویورک توانست جایزه منتخب بیماران را به دست آورده و به عنوان یکی از برترین پزشکان ایالات متحده انتخاب شود تنها پزشکانی می توانند این جایزه را دریافت کنند که از بیماران خود امتیاز خوبی دریافت کرده باشند.


تعداد اندکی از پزشکان در ایالات متحده توانستند جایزه سال 2011 منتخب بیماران را از آن خود کنند و نام دکتر مهرداد هدایت نیا نیز در میان نام این پزشکان برتر دیده می شود.

تنها پزشکانی می توانند این جایزه را دریافت کنند که از بیماران خود امتیاز خوبی دریافت کرده باشند و دیگر توانایی های خود را نیز به اثبات رسانده باشند. در واقع تنها پنج درصد از 720 هزار پزشک فعال در ایالات متحده در سال 2011 به عنوان برترین پزشکان کشور از دید بیماران معرفی شده اند.

ماهانه میلیونها بیمار در سرتاسر آمریکا به وب سایتهای ویژه ای مراجعه کرده و از تجربیات درمانی خود با پزشکان می نویسند و موارد مختلفی از قبیل دقت در تشخیص، مدت زمانی که پزشک به آنها اختصاص می دهد، رفتار پزشک و پیگیری وی در درمان اظهار نظر می کنند.

بر اساس این اطلاعاتی که بیماران آنها را فراهم می آورند برترین پزشکان آمریکا انتخاب شده و پس از بررسی دیگر توانایی ها و قابلیتها، برندگان نهایی این جایزه انتخاب می شوند.

براساس گزارش Sacbee، مهرداد هدایت نیا، متخصص هوشبری مرکز "Pain Medicine" در سال 2010 نیز موفق به دریافت این جایزه شد. وی همچنین در سال 2010 به عنوان یکی از دلسوزترین پزشکان آمریکا معرفی شده بود.

 




موضوع مطلب :


شنبه 90 بهمن 29 :: 11:5 عصر ::  نویسنده : محسن

جت?الاسلام محسن قرائتی در برنامه پنجشنبه شب «درس?هایی از قرآن» که از شبکه یک سیما پخش شد، گفت: بودجه فرهنگی کشور کجا خرج شده که متناسب با جمعیت کشور مسجد نداریم؟


وی گفت: در طول جنگ وقتی دعا می?کردیم، می?گفتیم «خدایا آبروی ما را جلوی رزمندگان اسلام و شهدای این جنگ مبر»، بعد از رحلت امام(ره) در دعاهایمان می?گفتیم «خدایا به آبروی امام(ره) و شهدای اسلام، آبروی ما را مبر»، اما حالا باید بگوییم که « خدایا آبرویمان را جلوی شاه عباس نریز»!!

قرائتی ادامه داد: فردا که بمیریم، شاه عباس در آن دنیا به ما می?گوید که من به عنوان یک شاه طاغوتی در کاروانسراهایم مسجد می ساختم که مردم در آن نماز بخوانند و در راه کربلا، مسجد ساختم آن وقت شما بعد از 32 سال از انقلاب، با این همه پول نفت، نتوانستید به تناسب جمعیتتان، مسجد بسازید؟ وقتی برای  32 هزار نفر جمعیت در یک شهر، مسجد نداریم یعنی چه؟ با بودجه فرهنگی چه کردید؟

وی از تزئینات زیاد برخی مساجد انتقاد کرد و گفت: پرده?های گل?دار و کاشی?های پر رنگ و لعاب، تمرکز مردم در نماز را از بین می?برد. چه لزومی دارد که چنین مساجدی بسازیم؟ خانمی یک مسجد آجری در قم ساخته است که بسیار ساده است و آیت?الله بهجت گاهی در آن نماز می خواند. چرا چنین مساجد ساده و کوچکی نسازیم که جمعیت کمی هم در آن بیایند و روحانی مسجد هم بتواند پاسخگوی خوبی به سوالات و ابهامات مردم باشد. باید به سمتی پیش رویم که در هر کوچه، یک مسجد داشته باشیم.

قرائتی در ادامه از خیرین مدرسه?ساز خواست تا اگر کارشان تمام شده، به خیرین «مسکن ساز» برای تسهیل ازدواج جوانان و خیرین «مسجد ساز» تغییر شغل دهند.
وی همچنین با اشاره به وجود حدود 16 نهاد تصمیم?گیر در امر مسجد از بی سروسامانی و بی صاحبی مساجد در کشور انتقاد کرد و نشبت به توجه بیشتر به مساجد هشدار داد و به ذکر خاطره ای پرداخت و گفت: پسر جوانی آمد پیش من و گفت دیگر تا آخر عمر مسجد نمی?روم چون با لباس های شیک و تمیزی به مسجد رفتم؛ یک خادم پیر به من گفت «چیه با این لباسای قرتی بازی اومدی مسجد؟ مگه می خواستی بری عروسی؟»
قرائتی تصریح کرد: باید مراقب مساجد و متولیان آن بود و این خادم باید اصلا حذف شود.
وی در پایان این قسمت از برنامه با اشاره به یک عمر فعالیت های خودش، در حالی که بغض کرده بود گفت: با وجود همه فعالیت?هایی که در این سالهای عمرم انجام داده?ام، والله من مقصرم! ما مقصریم...بودجه فرهنگی این کشور کجا هزینه می?شود؟




موضوع مطلب :


شنبه 90 بهمن 29 :: 11:3 عصر ::  نویسنده : محسن

از مرحوم فیض کاشانی(ره) از عرفا و اندیشمندان بزرگ اسلامی نقل شده است که: اقبل الخلق علی اعمال ظاهرها عبادات و باطن‌ها عادات؛ مردم به کارهایی رو آورده‌اند که ظاهر آن کارها عبادت است و باطنشان عادت است!

متأسفانه در بسیاری از اوقات ما اعمالی را انجام می‌دهیم که نه تنها سبب رضایت الهی نمی‌شود بلکه موجبات خشم و قهر الهی را نیز فراهم می‌آورد و به مانند آن مرد ناشنوا با خود می‌اندیشیم که رضوان الهی در انتظار ماست! و وقتی در اثر این اعمال عبادت نما دچار مشکلاتی در زندگی می‌شویم می‌مانیم یقه‌ی چه کسی را بگیریم و چه کسی را مقصر بدانیم! چه بسیار زنان و مردان مسلمان که به نیت تقرّب به خداوند و ائمه‌ی معصومین(علیهم السلام) نذر می‌کنند و سفره می‌گسترانند و یا آش نذری و شله زرد و ... می‌پزند و روضه‌ی امام حسین(علیه السلام) و حضرت ابوالفضل برپا می‌کنند و یا در تهیه‌ جهیزیه‌ نوعروسان بی بضاعت پیش قدم می‌شوند و انفاق‌های فراوان می‌کنند و یا مسجد و مدرسه و کتابخانه می‌سازند و کودکان مستمند را زیر پر و بال می‌گیرند و هزاران کار خیر دیگر... امّا؛

خیلی از عبادت‌ها و اعمال و رفتارمان مانند عیادت همان آدم ناشنواست! بدون آن که به شرایط و اوضاع و احوال از لحاظ زمان و مکان و دیگر جهات مختلف توجه کنیم و بدانیم که انسان مکلّف در هر شرایط خاصی، وظیفه‌ی مخصوصی دارد و باید از کارشناسان و متخصصّان دینی آن را بدست آورد، به سلیقه و پسند خود دینداری می‌کنیم!!

 

زنانی که حجاب و عفاف وظیفه‌ی واجب و شرعی آن‌هاست و یا نماز و روزه از واجبات آن‌ها به شمار می‌رود بدان‌ها اهمیتی نمی‌دهند و یا وقتی به معاملات نامشروع و پرسودی می‌رسند اموال مردم را با کمال آسودگی خاطر می‌خورند و احساس ناراحتی هم نمی‌کنند!!

این‌ها و نظایر آن‌ها همگی نمونه‌هایی از دینداری بر اساس سلیقه است که مانند عیادت آن آدم ناشنواست که نه تنها سبب خشنودی و رضای الهی نمی‌شود بلکه موجبات خشم خداوند را نیز بر می‌انگیزاند.

 

خدا کند برای رسیدن به خدا از میانبرترین راه برویم که همان انجام واجبات و ترک محرمات است! مستحّبات بعد از واجبات موتور تندکننده هستند امّا بدون واجبات تنها موجبات سقوط را فراهم می‌کنند! و می‌شوند عبادت نماهایی سلیقه‌ای از روی عادت! 




موضوع مطلب :


شنبه 90 بهمن 29 :: 10:31 عصر ::  نویسنده : محسن

فیلم های " تین ایجری " !!

 

حتما اگر خودشون رو ندیده باشین اسمشون رو شنیدین!

 

گوشه ی خیابون پُره !

 

با عکسای تحریک کننده و جلوی چشم بچه رو بگیر!

 

من یه سوالی دارم:

 

چرا این فیلما هیچ محتوایی نداره؟!!!!

 

و چرا چیزی که اینقدر مزخرفه توی جامعه تا این حد زیاده؟!؟

 

جوونای ما از این فیلما چی یاد می گیرن؟

 

هیچی! واقعا هیچی...

 

نوجوونا جز بلوغ زودرس چه چیزی عایدشون میشه؟؟؟

 

طرف هنوز مغزش اونقدر کوچیکه که حس می کنی پنج سالشه بعد

 

دلش یه دوست از جنس مخالف می خواد که باهاش رابطه داشته باشه!!!

 

مغز آدم سوت می کشه به خدا...

 

ای کاش دخترای ما می فهمیدن دارن گول می خورن!

 

چهره ای که ما از زن غربی توی این فیلما می بینیم واقعی نیست...

 

اینو برای ما ساختن ، زن های خودشون عمرا این شکلی نیستن!

 

آرایش برای پیر پاتولاشونه (!!) ، نه دخترای جوون که پوست صورتشون

 

هنوز چروکیده نشده و شادابه!

 

 

 

چرا ماها سرمون رو کردیم زیر برف؟

 

چرا نمی خوایم باور کنیم اگه خانومای ایرانی رو با هزار تا تبلیغ و کوفت

 

و زهر مار می کشونن دُبی تا با اون وضع غیر انسانی و به معنی واقعی

 

 کلمه "حیوانی" خودشو به نمایش بذاره ، این برمی گرده به همون

 

 نقشه ای که بارها ازش حرف زدم...

 

بابا اصلا بی خیال خدا و پیامبر و دین و اعتقادات...

 

خودت چه جوری راضی می شی که عین ِ یه وسیله باهات برخورد بشه؟

 

یعنی اینقدر حقیری؟

 

تا این حد احساس نیاز می کنی که خودتو این جوری به نمایش می ذاری؟!

 

مع الوصف ، بد نیست یه کم به خودمون بیایم!

 

ارزش ما ( به عنوان یک انسان ) خیلی بالاتر از اونیه که ببخشیدا ولی

 

مثه یه میمون مقلّد باشیم و مدام چشممون به هنرپیشه های غربی

 

( از نوع در پیتش ) باشه !


منبع :http://antisatanism666.parsiblog.com




موضوع مطلب :


سه شنبه 90 بهمن 25 :: 8:0 عصر ::  نویسنده : محسن

لطفا وقتی من می گم موسیقی شما برداشتتون این نباشه که


منظورم سبک خاصیه... نه!


به هر نوع صدای آهنگین میشه گفت موسیقی.


از صدای شر شر آب و آواز پرنده ها بگیر ، تا لحن آهنگین موقع قرآن و


دعا خوندن و حتی روضه خوندن و در نهایت ختم کن به تمام آهنگ هایی


که با سبک های مختلف خونده میشه. سنتی و پاپ و رپ و راک و ...


چیزی که مهمه و به بحث علمی ما مربوط میشه اینه که چه زمانی


باید چه نوع موسیقی ای گوش داد که برای سلامتیمون مخرب نباشه؟


بعضی وقتا برای آروم شدن موسیقی گوش میدیم... ولی غافلیم از اینکه


هدفمون آروم شدنه ولی آرامش که حاصل نمیشه هیچ ، اعصابمونم


بدتر تیلیت (به قولی تیریت ) میشه!


به قول معروف: میای ابروشو درست کنی میزنی چشمشو کور می کنی!!


اینی که یه عده آدم میان مرز بین انواع موسیقی ها رو مشخص می کنن


و می گن این حلاله اون یکی حرامه اصلا کار درستی نیست!


این خود مائیم که باید تشخیص بدیم چی برامون خوبه و چی بد؟


بحث منم اصلا سر قضایای دینی و حلال و حرومش نیست.


بلدم نیستم راجع به این چیزا حرفی بزنم...


مساله این جاست که موسیقی خوبه یا بده؟


خب باید بگم این خیلی سوال مزخرفیه!!


هر چیزی سر جاش خوبه و اگه سر جای خودش مصرف


نشه میشه بد!


اگه من بی خودی بروفن بخورم هیچ اتفاقی نمیفته جز این که


زدم پدر معده مو در آوردم!


ولی اگه درد داشته باشمو بخورم خب طبیعیه که کار درستی کردم!


و موسیقی هم داروئه! اشتباه بزرگ ما هم اینه که بی خودی دارو مصرف


می کنیم!


یعنی کلا ما ایرانی ها خیلی افراطی هستیم... متاسفانه به طرز فجیعی


مصرف گرا هستیم... !


برای مثال: ایران اندازه ی کل قاره ی اروپا گاز مصرف می کنه!


خودش تنهایی ها... !! بدون کمک کس دیگه ای!


یک مساله ای توی روانشناسی هست به اسم " شرطی سازی "


ما آدما ذاتا از بعضی چیزا خوشمون میاد و از بعضی چیزا هم بدمون میاد.


شرطی سازی شش نوع هستش. شرطی سازی نوع اول میگه که


اگه ما از چیزی خوشمون بیاد ، هرچیزی در کنار اون تکرار بشه ما از اون


قضیه ای هم که تکرار شده خوشمون میاد.


یا به نوعی توالی دو تا رویداد پشت سر هم...


مثلا با دیدن لواشک دهنمون آب میفته!


اینجا مجال اون نیست که تمام مراحل شرطی سازی رو


بگم و البته من علم کافی هم در این باره ندارم پس با اجازه


بعد از مرحله یک مرحله شش شرطی سازی رو می گم


که به بحث ما مربوط میشه...


شرطی سازی نوع ششم خیلی بده چون قانون شرطی سازی


کشف نمیشه!


مثال معروفش کبوتر و کلیده:


روانشناسا اومدن برای یه کبوتر دونه ریختن (به عنوان جایزه)


و بهش یاد دادن هر بار دونه رو خوردی باید نوک بزنی به کلید.


کلید هم به یه چراغ وصل بود.


اومدن یه شرط سومی هم اضافه کردن و گفتن هر وقت رنگ نارنجی


دیدی ما به تو گندم می دیم که تو هم نوک بزنی به کلید!


بعد اومدن یه کبوتری رو غیر فرمولی شرطی کردن...


یعنی یه بار نوک می زد دو تا گندم می دادن... یه بار اصلا نمیدادن


یه بار یه کیلو گندم می ریختن جلوش... !


در نهایت اون پرنده ی بیچاره دچار شرطی سازی نوع ششم شد...


اون کبوتر تا آخر عمرش نوک می زد به دکمه تا لحظه ای که مرد!


اینو داشته باشین تا بعد ربطشو به بحثمون بگم...


خیلی نوشتم طولانی شد... یه چیزی می خوام بگم که به بحث ربطی


نداره. اونایی که خوشایندشون نیس نخونن...


شرطی سازی نوع ششم به ما دلیل حرام بودن قمار رو به وضوح میگه!


آدم نمی تونه فرمول برنده شدنشو کشف کنه... شانسه!


یه بار می بری... سه بار می بازی... ده بار می بری...


در نتیجه کسایی که قمار بازن دائم نوک می زنن... !


نمی تونن بذارنش کنار... معتادش شدن... حتی همه زندگیشونو پای


قمار میدن...

 

منبع:http://antisatanism666.parsiblog.com




موضوع مطلب :


سه شنبه 90 بهمن 25 :: 6:0 عصر ::  نویسنده : محسن

به چه نوع موسیقی ای علاقه داری؟

 

بیشتر چی گوش می دی؟

 

سنتی ، پاپ ، رپ ، راک... ؟

 

صدای گوش نواز سنتور و سه تار و دف رو ترجیح می دی

 

یا این سازای تیریپ ِ با حالی رو ؟!

 

(ولی خب صدای ویولن خیلی خاصه... منکر نمی شم!)

 

اصلا ایرانی یا خارجی؟

 

 

 

شنیدی می گن فارابی ( خدا بیامرزتش ) ساز قانون رو

 

اختراع کرده؟

 

اون قصه رو شنیدی که می گن...

 

 یه روزی فارابی میره مهمونی و شروع می کنه به ساز زدن...

 

 همه می خندن بعد سیم های ساز رو تغییر میده و دوباره می نوازه

 

 این بار همه زار زار گریه می کنن!!

 

بعد دوباره سیم ها رو عوض می کنه و می نوازه و این بار همه

 

خوابشون می بره!

 

واقعا موسیقی با روح آدم چی کار می کنه؟

 

شنیدی می گن با موسیقی موتزارت میشه از بچه یه نابغه ساخت؟

 

یعنی مادر باید در زمان حاملگی موتزارت گوش کنه تا نابغه به دنیا بیاره!

 

( البته من در مورد این قضیه اظهار نظر نمی کنم چون یه روانشناس

 

تصدیقش کرده ولی خودم هیچ وقت از این روش استفاده نمی کنم.)

 

به نظرتون تاثیر انواع موسیقی ها روی جسم و روح ما یکیه؟

 

منظورم اینه که اگر صدای سنتور رو گوش کنی ، حالت جسمی و

 

روحیت مثه زمانیه که راک گوش می دی؟

 

قطعا نه!

 

اونی که داره سنتور می زنه به جز دستهاش که

 

برای به صدا درآوردن ساز باید تکونشون بده ،

 

فوق فوقش پای راستشو هم با ریتم می کوبه زمین!

 

ولی چرا این خواننده های غربی ( همونایی که

 

راک می خونن ) سرشون رو اونقدر وحشتناک تکون می دن

 

که کل بدنشون تکون می خوره؟!!

 

مگه چی می خونن؟

 

مگه چه تاثیری روشون می ذاره؟

 

چه تاثیری روی شنونده داره که اون ها هم عینا سرشون رو

 

با اون وضع وخیم (!!) عقب و جلو می برن؟!

 

گفتم عقب و جلو یاد این افتادم...

 

دقت کردین یهودی هایی که جلوی دیوار ندبه دعا می خونن

 

هم همین شکلی سرشون رو عقب و جلو می برن؟!!

 

البته دوز اونا کمتره!! :دی

 

شنیدی می گن : " موسیقی غذای روح است. "

 

به نظرت چه نوع موسیقی ای می تونه غذای

 

مناسبی برای روح باشه؟

 

غذای روح هم مثه غذای جسم مهمه؟

 

مثلا اگه سوسیس و کالباس بخوریم با اینکه شاید

 

به نظر خوشمزه بیاد ولی همه می دونیم از کثیف ترین

 

مواد غذاییه! ( تعارف که نداریم با همدیگه! )

 

اگه توی خوردنش افراط به خرج بدیم پدر و مادر دل و رودمون در میاد!

 

آیا در مورد موسیقی ( به عنوان غذای روح هم ) چنین مسائلی رو

 

میشه مطرح کرد؟

 

وقتی به میانگین عمر موسیقی دانان جهان نگاه می کنم

 

از خودم می پرسم :

 

آیا واقعا موسیقی روی طول عمر ما تاثیر داره؟!!!

 

به این آماری که از کتاب " موسیقی از نگاه دیگر "

 

نوشته ی " ش. مؤمنی " در آوردم ، یه نگاهی بندازید:

 

میانگین عمر موسیقیدانان جهان:

 

ایتالیا : 48 سال

 

فرانسه : 46 سال

 

آلمان : 5/48 سال

 

اتریش : 5/43 سال

 

انگلیس و آمریکا و لهستان : 46 سال

 

ایران : 5/ 53 سال

 

و یا وقتی به آخر و عاقبت موسیقیدانان مشهور نگاه می کنم

 

باز هم از خودم می پرسم :

 

یعنی موسیقی ( به عنوان غذای روح! ) باعث درد و مرض و بعدشم

 

مرگ زودرس میشه؟!!

 

مثلا ==> بتهون : پریشان فکری/ سختی شنوایی/ بیماری روانی

 

موتزارت : پریشان فکری/ سل/ جوانمرگی

 

سباستین باخ : اختلال حواس/ ضعف اعصاب/ نابینایی

 

نیچه : ضعف اعصاب/ تضادهای روحی/ جنون

 

لئوناردوارن : در برابر چشم چهار هزار تماشاچی در اپرای

 

متروپولین سکته مغزی کرد و مرد.

 

ابوالحسن صبا : فشار خون بالا/ سکته قلبی

 

 

واویلا... ! اگه اینه که داداش قربونت... ما عطای موسیقی

 

را به لقایش بخشیدیم!!!

 

راستی نظر شما چیه؟؟؟

 

واقعا موسیقی اینجوریاس؟!؟

 

یا بستگی به نوع موسیقیش داره... ؟

 

منبع:http://antisatanism666.parsiblog.com




موضوع مطلب :


سه شنبه 90 بهمن 25 :: 5:0 عصر ::  نویسنده : محسن
1   2   3   4   >   
درباره وبلاگ

کارشناس اتاق عمل دانشگاه علوم پزشکی زنجان
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
آمار وبلاگ
بازدید امروز: 29
بازدید دیروز: 17
کل بازدیدها: 390422