جوانه های امید
اینجا قرار گاه است...
قرارگاه فرهنگ و اندیشه
قرارگاه رشد و پویایی
قرارگاه افسران جنگ نرم
قرارگاه بصیرت و بیداری...
هم رشته ام رشته خوبی است، هم دانشگاهم جزو برترین دانشگاه های کشور است. هر کس هم که مرا می شناسد مرا جزو مذهبی ها می داند؛ یعنی هیچ کس در دانشگاه مرا بدون چادر ندیده. شماره ام هم کاملاً شخصی است. هیچ کدام از همکلاسی های آقا هم جرأت بگو و بخند با مرا نداشتند تا همین امروز که دارم آماده می شوم برای آزمون ارشد.
« و من الناس من یشتری نفسه ابتغاء مرضات الله و الله رئوف بالعباد.» و از مردم کسی است که جان خود را برای طلب خشنودی خداوند می فروشد، و خدا به (این) بندگان مهربان است. -
« مهاجر مهاجر... مهاجر 1» - « مهاجر 1 بگوشم...» دیده بان بود. ساعت 11:30 شب آمده بود روی خط. گرای نقطه ای را داد و گفت: «هرچقدر آتش دارید بریزید، بدون ملاحظه.» چشمانم گرد شد. گرای خودش بود. با تعجب پرسیدم: «اخوی! مطمئنی که اشتباه نمی کنی؟ این که گرای خودته!» گفت:«کماندوهای ویژه عراق جرات کردند آمدند جلو. اگر همین الان هرچه آتش دارید نریزید، تا صبح همه را قتل عام می کنند.» اشکم درآمده بود. گفتم:«وصیتی نداری؟» گفت:«همسرم شش ماهه باردار است. بگویید اگر من شهید شدم به یاد حضرت زینب سلام الله علیها صبر کند. فرزندمان هم اگر پسر شد، اسمش را بگذارد حسین و اگر دختر زهرا.» صدها گلوله و خمپاره آن شب علی را مهاجر کرد و اثری از جنازه اش نماند. . . سال 75 بود و جنازه علی بعد از 10 سال آمده بود. داشتم در جمع خانواده شهدا خاطره ی علی را می گفتم که دختری 10 ساله به سمتم دوید...«عمو،عمو... من دخترش «زهرا» هستم.» - امیرالمومنین علی علیه السلام: شما اگر کشته نشوید می میرید. سوگند به آنکه جان علی در دست اوست، فرود آمدن هزار ضربت شمشیر بر سر آسان تر است از مردن در بستر. موضوع مطلب : به گزارش گروه فضای مجازی «خبرگزاری دانشجو»، در وبلاگ شهید علمدار طی خاطرهای از این شهید آمده است؛ برای عروس مهم بود که چه کسانی حتما در عروسیاش باشند. از اینکه داییش سفر بود و به عروسی نمیرسید دلخور بود…
مگر میشود او نباشد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
منبع:snn.ir موضوع مطلب : منوی اصلی آخرین مطالب آرشیو وبلاگ پیوندهای روزانه پیوندها آمار وبلاگ بازدید امروز: 47
بازدید دیروز: 17
کل بازدیدها: 390440
|
||