سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
جوانه های امید
اینجا قرار گاه است... قرارگاه فرهنگ و اندیشه قرارگاه رشد و پویایی قرارگاه افسران جنگ نرم قرارگاه بصیرت و بیداری...

 کسب مقام اول رشته وبلاگ نویسی بخش دانشگاهی "ششمین جشنواره فرهنگی دانشجویان دانشگاههای علوم پزشکی کشور"

 

 

 

خداوندا به خاطر تمام چیزهایی که بهم دادی ...

و به خاطر تمام موفقیت هایی که برایم ارزانی داشته ای...

وبه خاطر همه و همه و همه چیز ازت ممنون و سپاسگذارم...

خدایا برام توفیقی عنایت کن تا بتونم در قبال موفقیت های همیشگی که بهم عطا کرده ای، حداقل کارهایی انجام بدم که از من انتظار داری،

تا حداقل شکر گزاری رو بجا آورده باشم و برای پرودگارم بندگی کرده باشم نه برای نفس خودم...




موضوع مطلب :


سه شنبه 93 مهر 29 :: 11:48 عصر ::  نویسنده : محسن

 

شرمنده اگر درخورتان شعر ندارم
در شأن شما واژه ندارم که بیارم

با دست تهی پا به حرم می نهم آری!
افتاده به دربار کریمان سر و کارم

در سینه ی من بغض فراوان شده بانو!
“بگذار که باران بشوم زار ببارم” (1)

تقصیر شما نیست که تصویر شما نیست
من آینه ای پرشده از گرد و غبارم

پاییز پر از سوزِ قمم، زردم و دلگیر
از لطف عنایات شما رنگ بهارم

در آتش حسرت قلم و دفتر من سوخت
افسوس که در شأن شما شعر ندارم

 

شاعر:قاسم اردکانی




موضوع مطلب :


چهارشنبه 93 مهر 16 :: 6:3 عصر ::  نویسنده : محسن

سلام سلام سلام

 

با کمی تاخیر سالروز پیوند آسمانی دو دریا رو خدمتتون تبریک میگم.

 

بعد از چند روز بالاخره برگشتم.خیلی سخت بود. از یه طرف شدیدا مریض شدیم و از طرفی هم بدتر اینکه نت نبود و خبری از وبلاگ و دنیای مجازی نبود.یعنی چیا که این چند روز ما اونجا نکشیدیم!!!

بله چندروزی رفته بودیم  آبعلی برای دوره :

 

 ***خــــــــــــط امـــــــــــــام***

 مسئولین جهادی اکثر دانشگاههای کشور  اونجا حضور داشتند.یه خاطره خیلی خوب هم از ازدواج یکی از بچه های جهادگر استان فارس تو اردوی جهادی امسال براتون دارم که خیلی جالبه!!! و منتظرش باشید.

 دوره خوبی بود.نکات کاربردی و مهمی درباره اردوهای جهادی مطرح شد.

یه روز هم سردار نقدی اومدن و برامون حرف زدن.اساتید مطرح دیگه ای هم اومده بودن که بیشتر از همه کلاس اخلاق آیت الله قرهی بود که به دل می نشست.

و همه بچه ها شیفته ایشون شده بودن.کل دوره یه طرف و کلاسهای ایشون هم یه طرف. واقعا عـــــــــــــــــالی بود.

 




موضوع مطلب :


شنبه 93 مهر 5 :: 11:38 عصر ::  نویسنده : محسن

خیلی خنده‌داردوستان سلام

این هم قسمت دوم از برگ پنجم خاطرات  

 

 

اکیپ فرماندهی راه افتادن و منم با مینی بوس چاپارچی!

مینی بوس بنزمون اما "نه بنزمون" حرکت کرد.

همین که تو مینی بوس نشستم احساس کردم جو خیلی سنگینه ولی زیاد توجهی نکردم و با راننده مشغول بگو و بخند درباره اتفاقات رخ داده شدیم.جالب بود

بهش گفتم: نظرت چیه عقرب رو نشون بچه ها بدیم؟

ایشونم گفت: بیخیال بابا. میترسن حالشون بد میشه.منم که قند و کلدمن رو نیاوردم حداقل اگه حالشون بد شد آب قند درست کنیم.

گفتم: حیفه اینا نبینن.شاید یه سریاشون با دل و جرات باشن و دوست داشته باشن بینن و خوششون بیاد.چشمک

ایشونم موافقت کرد و گفت:اشکالی نداره بده نگاه کنن.

من ردیف پشتی صندلی راننده نشسته بودم.

به راننده گفتم: شاید آخرین لحظاتی باشه که منو میبینی.ممکنه به ضرب ضربات پاشنه کفش خانمها از بین شما برم.قاط زدم

فقط یه وصیتی برات میکنم.من فرصت نکردم به پسرا توصیه کنم در برابر کابینه وزارت جنگ، باهم متحد باشن.اصلا!

شما که خوابگاه رسیدی یه چندتا چوب کبریت بردار و براشون قضیه اون نصیحت پیرمرد به پسرانش رو براشون توضیح بده!!!

ایشونم با خنده ای بر لب و با لهجه زیبای ابهری گفت:

سنــــی بله خیالــــی لاپ راحت اولســــــو... اوشاقلارووو اله خور نصیحت الییــــم که سنـــــی روحــــی اصلن اینجیمیــــــه!!!جالب بود

 



ادامه مطلب ...


موضوع مطلب :


سه شنبه 93 مهر 1 :: 7:24 عصر ::  نویسنده : محسن

دوستان سلام

این هم قسمت دوم از برگ پنجم خاطرات  

اکیپ فرماندهی راه افتادن و منم با مینی بوس چاپارچی!

مینی بوس بنزمون اما "نه بنزمون" حرکت کرد.

همین که تو مینی بوس نشستم احساس کردم جو خیلی سنگینه ولی زیاد توجهی نکردم و با راننده مشغول بگو و بخند درباره اتفاقات رخ داده شدیم.

بهش گفتم: نظرت چیه عقرب رو نشون بچه ها بدیم؟

ایشونم گفت: بیخیال بابا. میترسن حالشون بد میشه.منم که قند و کلدمن رو نیاوردم حداقل اگه حالشون بد شد آب قند درست کنیم.

گفتم: حیفه اینا نبینن.شاید یه سریاشون با دل و جرات باشن و دوست داشته باشن بینن و خوششون بیاد.

ایشونم موافقت کرد و گفت:اشکالی نداره بده نگاه کنن.

من ردیف پشتی صندلی راننده نشسته بودم.

به راننده گفتم: شاید آخرین لحظاتی باشه که منو میبینی.ممکنه به ضرب ضربات پاشنه کفش خانمها از بین شما برم.

فقط یه وصیتی برات میکنم.من فرصت نکردم به پسرا توصیه کنم در برابر کابینه وزارت جنگ، باهم متحد باشن.

شما که خوابگاه رسیدی یه چندتا چوب کبریت بردار و براشون قضیه اون نصیحت پیرمرد به پسرانش رو براشون توضیح بده!!!

ایشونم با خنده ای بر لب و با لهجه زیبای ابهری گفت:

سنــــی بله خیالــــی لاپ راحت اولســــــو... اوشاقلارووو اله خور نصیحت الییــــم که سنـــــی روحــــی اصلن اینجیمیــــــه!!!

 



ادامه مطلب ...


موضوع مطلب :


سه شنبه 93 مهر 1 :: 6:37 عصر ::  نویسنده : محسن

گل تقدیم شماسلام بر و بچه های گل دانشگاه گل تقدیم شما

این هم برگ دیگه ای از دفتر خاطرات اردوی جهادیمدرک داشتن

 

 

سه شنبه 4/6/93

قراره شده بود  به همت بچه ها، تو روستای قیاسکندی مراسم دعای توسل برگزار بشه.

وقتی خبر برگزاری این مراسم رو شنیدم یاد دعای توسل های هیئت فاطمیون دانشگاه افتادم.

 

یاد شبهای سه شنبه...

 یاد مسجد طه...

یاد تنها شهید غریب و گمنام دانشگاه...

یاد مناجاتهای زیبای سید حسین...

یاد السلام علی الحسین(ع) ها...

یاد نجواها و زمزمه بچه هایی که تو تاریکی مسجد و پشت ستونها نشسته بودن و با خدا خلوت میکردن...گریه‌آور

یاد عکس گنبد حرم آقا که بالا محراب نصب شده بود و چراغ سبز رنگ بالاش فضای مسجد رو باصفا میکرد...

یاد اعلام حرکت سرویس: دانشجویان عزیز سرویس مراسم هیات فاطمیون آماده حرکت می باشد...

و یاد آشپزخونه مسجد...

آشپز خونه ای که کمتر کسی اجازه ورود به اونجا رو داشت ...

یاد میشکاهای بعد مراسم و چای گلاب ...

بگذریم...

ساعت حرکت رسید و سرویس آماده حرکت به سمت روستای قیاسکندی.

همش تو دلم میگفتم: چه شود!!! بازم دعای دانشجویی.چشمک

اما... یه چیزی بدجور ذهنمو مشغول کرده بود.یعنی چی؟

ما همه بچه های دانشگاه بودیم و تو حال و هوای دانشگاه و روحیه دانشجویی و داریم میریم روستا!!! و دو نگاه متفاوت به این برنامه وجود داشت. اول اینکه اهالی روستا نگاهشون به مراسم مث برنامه های خودشون بود وبا توجه به تعداد کمی که بودیم بیشتر از اینکه به خود مراسم توجه کنن به نحوه مدیریت مراسم و کمیتش توجه داشتن.

دوما گروه جهادی هم یه جورواجورایی انتظار داشت مراسم مثل مراسم دانشگاه پر شور و هیجان باشه که این کار هم شدنی نبود.چون هیچ کدوم از پشتک وارو های بچه های شلوغ روستا رو پیش بینی نکردن!!!بلبلبلو

 

 



ادامه مطلب ...


موضوع مطلب :


سه شنبه 93 مهر 1 :: 6:32 عصر ::  نویسنده : محسن

درباره وبلاگ

کارشناس اتاق عمل دانشگاه علوم پزشکی زنجان
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
آمار وبلاگ
بازدید امروز: 13
بازدید دیروز: 17
کل بازدیدها: 390406