آن روز دختران این مرز و بوم از شرم بی حجابی گریستند ...
زمزمه هایی برای کشف حجاب بر سر زبانها بود ....
دلهره شگفت آوری همه جا سایه افکنده بود .
مردها از فکر این که روزی بیاید و ناموسشان بدون چادر باشد ، بر خود می لرزیدند
و این شایعه ، به کابوس هولناکی برای زنان بدل شده بود
در برخی از مجالس شنیده می شد که گروهی از زن ها را بی حجاب به خیابان ها فرستاده اند ،
گاهی می گفتند در دانشگاه می خواهند روسری ها را بردارند و ...
علی اصغر حکمت ، کفیل اداره معارف ، به رضاخان پیشنهاد کرد
برای رواج بی حجابی ، اعلی حضرت با خانواده در جشن فارغ التحصیلی دانش سرای عالی تهران ، بی حجاب شرکت کنند .
رضاخان با همسر و دخترانش با بدترین وضع ،
در برابر چشم متحیّر همگان ، به دانش سرا وارد شد.
آن روز بسیاری از دخترانی که به اجبار روسری آن ها برداشته شده بود ،
روبه دیوار کرده بودند و گریه می کردند .
موضوع مطلب :