سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
جوانه های امید
اینجا قرار گاه است... قرارگاه فرهنگ و اندیشه قرارگاه رشد و پویایی قرارگاه افسران جنگ نرم قرارگاه بصیرت و بیداری...

قسمت اول: هر خوبی می‌تواند ما را از رسیدن به حقیقت خوبی باز دارد 

ابتدا عرض کنم هر امری از امور معنوی، هر فضیلتی از فضایل اخلاقی و حتی هر عبادتی از عبادات ما، به سهولت می‌تواند سنگ راه ما قرار بگیرد و ما را از حقیقت عبادت باز بدارد. روز اولی که داستان خلقت انسان آغاز شد، در آغاز ماجرا خدا داستان کوچکی طراحی کرد و اثراتش را هم تا امروز برای ما باقی نگه داشته. آن داستان این بود که ابلیس  استکبار کرد و به آدم سجده نکرد.  ولایت‌گریزی شیطان با تکیه به شش هزار سال عبادت بوده است.
عبادت می‌تواند به معنای حقیقیِ کلمه مانع راه عبادت ِ اصلی شود. وقتی خدا نهیب زد به ابلیس، ابلیس گفت: من جبران می‌کنم، خداودند فرمود: چه ‌کار می‌کنی؟ گفت: به مقداری برایت نماز می‌خوانم که تا حالا کسی نخوانده باشد. خداوند هم در پاسخ به این مقدس مآبی ها فرمود : من دوست دارم عبادت بشوم آن‌جوری که خودم می‌خواهم، نه آن‌جوری که تو می‌خواهی.
پس ببینند دوستان، هر عبادتی، هر علاقه‌ای ـ ‌یک کسی علاقه به قرآن دارد، یک کسی علاقه به نماز دارد و هر علاقه ی خوبی مانعی بر سرِ راهش قرار نگیرند. ظاهراً اصل موضوع امتحانات انسان و یا مهمترین امتحانات که ما باید ان‌شاءالله پشت سر بگذاریم، بتوانیم فرج را در آغوش بگیریم، این است که خوب‌ها باید مراقبت کنند خوبی‌هایشان مانع حقیقت نورانیِ خوبی نشود.

قسمت دوم: نگرانی از عاقبت به خیری

لذا باید ما بچه مذهبی ها بیشتر مواظب باشیم . عاقبت به خیری موضوعی است که حضرت علی (ع) با آن همه عظمت ، بسیار از آن می ترسیدند . حضرت به شخصی فرمود از چه می ترسی ؟ گفت از خداوند. حضرت فرمود : گناه نکن و از خدا نترس اما از عاقبت به خیری بترس .
حضرت علی (ع) تا آخرین لحظات عمر شریفشان نگران این موضوع بودند . رسول خدا صدا زد: «علی‌جانم! می‌بینم در یک ماه رمضانی محاسن تو به خون سرت خضاب می‌شود» آقا بلافاصله پرسیدند: «آیا آن موقع من دین دارم؟»
پیامبر (ص) هم می فرماید: علی‌جانم! تو مولود کعبه هستی، تو تضمینی هستی،چرا این سؤال را می‌کنی؟
 چون در روح علی‌بن ابیطالب ذرّه‌ای غرور نیست، ذرّه‌ای تکبّر نیست.
در روایت است کسی که نگران عاقبت به خیری خود نباشد دچار مکر خداوند شده است (تحف‌العقول/364)
یکی از اطرافیان حضرت امام(ره) که ایشان هم فوت کردند، نقل می‌کنند با هنگامی که با حضرت امام در حال قدم زدن بودند، حضرت امام به ایشان می‌فرماید: «اگر جبرئیل امین الان بیاید از تو بخواهد که یک دعای مستجاب داری، دعا کن، چی می‌گویی؟» ایشان مثلاً عرضه می‌دارد که «امام! من می‌گویم که خدا معرفت به کائنات و همه‌ی حقایق عالم را به من عنایت بکند» بعد حضرت امام سکوت می‌کنند. ایشان می‌گوید: «من از امام پرسیدم: امام! ببخشید. جسارت می‌کنم، خودِ شما اگر جبرئیل امین بیاید از شما بپرسد، شما چی می‌گویید؟» بلافاصله امام می‌فرمایند: «من از خدا می‌خواهم عاقبتم را ختم به‌خیر کند.»
 روح انسان‌های بزرگ همیشه این نگرانی را دارند، و این نگرانی سلامت‌بخش است.

قسمت سوم: عدالت و ولایت

 حالا بیاید ببینیم علل غربت امیرالمؤمنین علی(ع) چه بوده. یکی یکی ریشه هایش را در وجود خودمان و در جان جامعه نابود کنیم.
وقتی به تاریخ برمی‌گردیم، یکی از صحنه‌های عجیب و غریبی که در تاریخ می‌بینیم این است که گاهی از اوقات از همان جنس اتفاقاتی که عرض کردم، یک کار خوب، یک فضیلت، دوست داشتن قرآن، دوست داشتن نماز، می‌آید سنگ سر راه آدم می‌شود و آدم یک‌دفعه‌ای از حقیقت خوب بودن باز می‌ماند، یکی از این‌جور موانع که البته خودش خیلی خوب است اما بسیار ظریف و حساس است ، عدالت است.
مالک اشتر گاهی سرِ عدالت داشتن و رعایت عدالت از علی‌بن ابیطالب(ع) سؤال می کرد. می گفت: «یا علی ! این عدالت است که شما ابن عبّاس را  در فلان پست گذاشته ای ؟ آقا پارتی بازی می کنی ؟!»
حضرت علی هم برای مالک اشتر توضیح دادند. و او را متقاعد کردند که این پارتی بازی نیست و ثانیا شخصی بهتر از ابن عباس برای این پست نبود.
این قصّه همه‌جا هست، خیلی باید مراقبت کرد. در جایی دیگر می‌بینیم که حضرت موسی (ع) با حضرت خضر(ع) همراه است،  موسی (ع) پس از هر ماجرا فورا به حضرت خضر گیر می دهد و از او سوال می پرسد که چرا این کار را کردی . حضرت خضر(ع) هم  جواب می دهد : موسی‌ ! مگر ببه تو نگفتم سؤال نکن؟ ... تا اینکه خضر (ع) بنا بر مصلحتی یک بچه را کشت . موسی (ع) دیگر نتوانست تحمل کندو باز سوالکرد چرا یک بچه ی بیگناه را کشتی ؟  حضرت خضر (ع) دلایل کار هایش را گفت و دیگر موسی را همراهی نکرد .(کهف/66-78) 
موسی عدالت‌گرایی‌اش را چه‌‌کار کند؟ نمی تواند تحمل کند . اما اگر ولایت پذیر بود و  به حرف خضر گوش می داد  . به موقع نتیجه ی کارش را میدید و در این امتحان رد نمی شد .

اصلاً این خودش یک امتحان است عزیز دل من!  آدم عدالت را دوست دارد، عاشقش است؛ یک‌جاهایی، اما باید توجه کرد که جاهایی یا نمی‌شود عدالت را اجرا کرد و  مصالح بالاتری در کار است  و یا اصلاً آن چیزی که تو فکر می‌کنی عدالت نیست . پس باید پیرو ولایت بود . چون او تشخیص میدهد که کدام عدالت است و چه کار باید کرد .

قسمت چهارم: راه‌حل عبور از امتحانات سخت(مراقبت از ولیجه‌ها)

خب حالا چاره چیست ؟
ما در زیارت جامعه می‌خوانیم : ای اهل‌بیت عصمت و طهارت! ما برائت می‌جوییم از اعداء شما ... و از هر ولیجه‌ای غیر از شما این ولیجه در آیه‌ی قرآن هم آمده است: کسانی که مؤمن هستند، « وَ لَمْ یَتَّخِذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ لا رَسُولِهِ وَ لاَ الْمُؤْمِنینَ وَلیجَةً وَ اللَّهُ خَبیرٌ بِما تَعْمَلُونَ»(توبه/16).
ولیجه یعنی کسی که در قلب آدم نفوذ می‌کند. فکر و دل آدم را تحت‌تأثیر قرار می‌دهد. ممکن است رفیق باشد، ممکن است فامیل باشد، هر کسی ممکن است باشد. اینها را به‌شدّت باید مراقبت کرد. آدم گاهی مقابل رفیقش نمی‌تواند بگوید نه. آدم باید راه‌ها را ببندد. این یکی از تضمین‌هاست برای اینکه مبادا انسان از مسیر خارج بشود.
بعد امام باقر(ع) می‌فرماید:  هر ولیجه‌ای غیر از ما اهل‌بیت می‌شود طاغوت. اصلاً اگر تو خیلی تحت تأثیر رفیقت ، نماز شبت ، عدالت خواهیت و...  هستی وباعث می شود سخن ولایت را زمین بگذاری ، می‌شود طاغوت. این یک نکته برای راه نجات است .




موضوع مطلب :


یکشنبه 92 فروردین 25 :: 1:38 عصر ::  نویسنده : محسن

درباره وبلاگ

کارشناس اتاق عمل دانشگاه علوم پزشکی زنجان
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
آمار وبلاگ
بازدید امروز: 97
بازدید دیروز: 6
کل بازدیدها: 391818