سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
جوانه های امید
اینجا قرار گاه است... قرارگاه فرهنگ و اندیشه قرارگاه رشد و پویایی قرارگاه افسران جنگ نرم قرارگاه بصیرت و بیداری...

استاد یحیی جهانگیری سهروردی:

 

 

 

 

 

 

 

 

 

دین و هویت دینی جزء جدایی ناپذیر زندگی بشری است. چنانکه بنیامین راش -روانپزشک آمریکایی- بر این باور است که؛ «دین، آن قدر برای پرورش و سلامت روح آدمی اهمیت دارد که هوا برای تنفس» اما پرسش اینجاست که ثمرات هویت دینی برای جامعه چیست؟ 
حجة الاسلام جهانگیری سهروردی با تاکید بر اینکه، هویت دینی می تواند تاثیری بر حیات فردی و اجتماعی ما داشته باشد، می گوید: با سفر به جوامع غربی می توان دریافت که این جوامع به نیهیلیسم و پوچ گرایی کشیده شده است. جنانکه مرحوم علامه جعفری در یکی از سخنرانی هایشان می گفتند: «با دانشمندی برخورد کردم که می گفت: حالا که بشر به هیچ رسیده است دوست دارم دنیا پر از زرادخانه های اتمی شده و نابود شود.» زیرا بنا بر باور وی بشر به اینجا رسیده است. در حالیکه در یک جامعه با بن مایه هویت دینی، فرد، قادر به پاسخگویی و یافتن پرسشهای بنیادین خود نظیر اینکه «از کجا آمده ام؟ به کجا می روم، آیا این دنیا پایان راه است یا من در جهان دیگر سقوط و اوجی خواهم داشت؟» خواهد بود و از پوچ گرایی رها می شود. زیرا همه این مسیر را دین برای ما ترسیم کرده و پاسخ گفته است. اما در جوامع ماتریالیستی چنین نیست. زیرا هیچگاه به این پرسش ها نمی رسند و اگر هم برسند دچار بن بست و سرگردانی می شوند. ازهمین رو؛ با نگاهی به حماسه امام حسین(ع) می توان دید که یارانشان در سایه هویت دینی به درک راستینی از پرسشهای زیربنایی رسیده اند چنانکه در مقابل آن همه دشواری، بازهم با نشاط و پویا هستند. اما در مقابل، دشمنان سرگردان و مشوش بودند. در واقع هویت دینی به افراد و جامعه پویایی و نشاط می بخشد چنانکه شاهدیم آموزه والای مهدویت نیز چنین خاصیتی داشته است. به طوری که در سالهای دفاع مقدس، شاهد تاثیر نام مبارک امام زمان(عج) در نشاط و پویایی رزمندگان بودیم.

 




موضوع مطلب :


شنبه 93 مرداد 4 :: 12:46 صبح ::  نویسنده : محسن

 




موضوع مطلب :


پنج شنبه 93 مرداد 2 :: 12:49 صبح ::  نویسنده : محسن

به نقل از میثم مطیعی

 

در مورد قصه فرزند دار شدن حاج آقا یک توصیه خاصی داشت که خیلی از جوانان پیش ایشان می رفتند و دستورالعمل خاصی داشتند که واقعاٌ جوابگو بود. تعداد زیادی هستند که با دعای حاج آقا بچه دار شدند.

 

 برای مثال یکی از دوستان برای من نقل کرد که آقایی نزد حاج آقا آمده بود و گفته بود می‌خواهم زن دوم بگیرم چون بچه دار نمی شوم حاج آقا گفته بود که این کار را نکن من برایت دعا می‌کنم ان‌شاء الله حل می‌شود. آن خدایی که از زن دوم می تواند به تو بچه دهد از زن اول هم می‌تواند.

 

الان آن شخص دو قلو دارد. یک چیزی را هم آقای دکتر اسماعیلی برای من نقل کردند که خیلی قشنگ بود و می گفت من در مسجد جامع ایستاده بودم حاج آقا استخاره می‌گرفت و یکی آمد و گفت استخاره می‌خواهم و حاج آقا گفت بعدی و آن بنده خدا به یک گوشه رفت و دوباره بعد از چند نفر آمد و گفت من استخاره ‌می خواهم و دوباره ایشان گفتند بعدی و وقتی تمام شد حاج آقا نعلین ها را برداشتندکه ازپله بالا بیایند و تا پایش را روی پله می گذارد آن شخص می گوید حاج آقا یعنی چه؟ خب همه استخاره کردند.

 



ادامه مطلب ...


موضوع مطلب :


چهارشنبه 93 مرداد 1 :: 8:51 عصر ::  نویسنده : محسن

   صدام حسین برای تحقیر کردن خلبانان ایرانی در تلویزیون عراق گفت: به هر خلبان ایرانی که به 50 مایلی نیروگاه بصره نزدیک شود- حقوق یک سال نیروی هوایی عراق را جایزه خواهم داد. 150 دقیقه بعد از مصاحبه صدام، عباس دوران، حیدریان و علیرضا یاسینی نیروگاه بصره را بمباران کردند. غروب همان روز خبرنگار رادیو بی‌بی‌سی اعلام کرد: من امروز با آقای صدام حسین رئیس جمهور عراق، مصاحبه داشتم و ایشان با اطمینان خاطر از دفاع قدرتمند هوایی خود در راه محافظت از نیروگاه ها، تاسیسات و دیگر منابع اقتصادی عراق در برابر حملات و تهاجم خلبانان ایرانی سخن می‌گفت. ولی من هنوز مصاحبه او را تنظیم نکرده بودم که نیروی هوایی ایران نیروگاه بصره را منهدم کرد. اینک جنوب عراق در خاموشی فرو رفته و چراغ قوه در بازارهای عراق بسیار نایاب و گران شده است چون با توجه به خسارات وارد به نیروگاه، تا چند روز آینده برق وصل نخواهد شد. سپس این خبرنگار با لبخندی تمسخر آمیز گفت: البته هنوز فرصتی پیش نیامده که من از صدام حسین سوال کنم چگونه جایزه خلبانان ایرانی را تحویل خواهند داد.

تابستان سال 1361 صدام حسین بر برگزاری کنفرانس سران غیر متعهدها در بغداد پافشاری داشت اما صبح روز سی‌ام تیر 1361 آخرین پرواز عباس دوران بر فراز بغداد صورت گرفت و پالایشگاه الدوره بمباران شد تا به این ترتیب امنیت بغداد زیر سوال رود و میزبانی اجلاس سران غیر متعهدها از این کشور گرفته شود.

 


این عملیات برای جمهوری اسلامی از نظر سیاسی بسیار مهم بود زیرا اگرکنفرانس سران کشورهای غیر متعهد در بغداد برگزار می‌شد، صدام به مدت 8 سال ریاست آن را به عهده می‌گرفت. تنها راهی که می‌شد از برگزاری کنفرانس جلوگیری کرد، نا امن نشان دادن بغداد بود زیرا صدام به امنیت آن افتخار می‌کرد.


عباس با این حرکت شهادت طلبانه‌اش باعث شد که این اجلاس به علت فقدان امنیت در بغداد برگزار نشود و در همین عملیات جان خود را از دست داد. عباس بارها قبل از حادثه به دوستانش گفته بود که بعثی‌های آرزوی اسارت مرا به گور خواهند برد. او در حالی که به کابین عقب خود دستور خروج اضطراری داده و دستگیره خروج او را کشیده بود جنگنده شعله‌ورش را به یکی از ساختمان‌های نظامی بغداد کوبید و به شهادت رسید. پس از 20 سال، در روز دوم مرداد سال 1381 بقایای پیکر شهید دوران به ایران بازگردانده و در دارالرحمه شیراز به خاک سپرده شد.

 

منبع :snn.ir

 

 

 




موضوع مطلب :


سه شنبه 93 تیر 31 :: 4:14 عصر ::  نویسنده : محسن
گروه فرهنگی «خبرگزاری دانشجو»؛ روزی استاد شهریار نامه‌ای دریافت می‌کند بی آنکه روی پاکت آن آدرسی از فرستنده آن باشد. متن نامه اما به روشنی نشان می‌داد که این نامه از سوی ثریا معشوق دوران جوانی شهریار است. معشوقی که شهریار هرگز نتوانست وصال او را بچشد. مضمون نامه بدین قرار بود:
 
 
شهریار عکست را در مجله ای دیدم خیلی شکسته شده ای، سخت متاثر شدم. گفتم: خدای من این چهره ی دلداده من است؟ این همان شهریار است؟ این قیافه ی نجیب و دوست داشتنی دانشجوی چهل سال پیش مدرسه دار الفنون است؟ نه من خواب می‌بینم. سخت اشک ریختم. طوری که دختر کوچکم سهیلا علت دگرگونیم را پرسید. به او گفتم: عزیزم، برای جوانی از دست رفته و خاطرات فراموش نشدنی آن دوران گریه می‌کنم. به یاد آن شبی افتادم که می خواستی مرا به خانه مان برسانی، همان که به در خانه رسیدیم گفتم نمی گذارم تنها برگردی. وقتی تو را به نزدیک منزلت رساندم تو گفتی صحیح نیست یک دختر در این دل شب تنها برود و دوباره برگشتیم و آنقدر رفتیم و آمدیم که سپیده دمیده بود... یادت هست که والدینم چه نگران شده بودند؟ آیا یادت هست به ییلاقمان پیاده آمده بودی و من در اتاق به تمرین سه تاری که بمن یاد داده بودی مشغول بودم؟ اکنون نیز گهگاه سه تار را بدست می گیرم و غزل زیر ترا زمزمه می کنم:
  
  
 
گذشته من و جانان به سینما ماند
خدا ستاره ی این سینما نگه دارد
 
و روز بعد استاد پاسخ نامه دوست جوانیش را که پری خطاب می کرد چنین سرود:
 
پیر اگر باشم چه غم، عشقم جوان است ای پری
 
وین جوانی هم هنوزش عنفوان است ای پری
 
 



ادامه مطلب ...


موضوع مطلب :


سه شنبه 93 تیر 3 :: 9:55 صبح ::  نویسنده : محسن

فرض می کنیم شما برای خرید یک جعبه مداد رنگی به مغازه لوازم تحریری می روید . آقای فروشنده برای شما چندین جعبه ی مداد رنگی با مدل های مختلف می آورد . جعبه ی مداد رنگی 5 تایی ، 12 تایی ، 18 تایی ، 24 تایی ، 32 تایی و 100 تایی . اگر شما بخواهید این جعبه مداد رنگی را به یک بچه خردسال 3 تا 4 ساله هدیه کنید ،  همان جعبه ی 5 تایی یا 6 تایی ،  نیاز آن کودک را بر آورده می کند . اما اگر بخواهید این جعبه را به یک بچه دبستانی یا راهنمایی هدیه کنید ، مطمناً جعبه ی مداد رنگی 12 تایی مناسب تر است و برای کشیدن نقشه های جغرافیایی و رسم های ریاضی یک دانش آموز دبیرستانی ، جعبه مداد رنگی 18 تایی بیشتر کاربرد دارد . در نهایت برای طراحی یک مزرعه زیبا توسط یک نقاش ماهر 32 رنگ یا بیشتر مورد نیاز است ؛

یعنی بر اساس نیاز ها ، انتخاب متفاوت می شود.

حال اگر اندیشه را ، به یک جعبه ی مداد رنگی تشبیه کنیم می توان گفت بعضی آدم ها فقط از دو رنگ این جعبه استفاده می کنند ، مثلاً سیاه و خاکستری یا سبز و قرمز یا زرد و سفید ، اما بعضی دیگر از 32 رنگ یا بیشتر استفاده می کنند. و تصویری ترسیم می کنند که صد برابر زیباتر ، عمیق تر ، دقیق تر ، ظریف تر ، متعال تر و طبیعی تر از تصویر دو رنگ است . شاید اندیشه های کم عمق تر و سطحی و تنگ و کوچک را بتوان با یک مدادرنگی تک رنگ هم رنگ آمیزی کرد ؛ اما اندیشه های وسیع ، عمیق وفراگیر و متعادل نیاز به یک جعبه ی مداد رنگی کامل تر دارند.

حال شما بگوئید طیف اندیشه های شما چه رنگ است ؟

هیچ وقت به فکر توسعه این طیف رنگ افتاده اید ؟

 

برای این توسعه چه اقدامی کرده اید ؟

از چه ابزاری برای رنگ کردن استفاده می کنید ؟

یکی از ابزارهای خوب و مناسب برای رنگ کردن اندیشه ها و ایده ها ، خلاقیت است.

 



ادامه مطلب ...


موضوع مطلب :


پنج شنبه 93 خرداد 29 :: 12:8 عصر ::  نویسنده : محسن

مهدی زیاد اهل ابراز محبت نبود اما من قربون صدقش میرفتم میگفتم یه بار هم تو بگو دوستم داری .
میگفت من با رفتارم نشون میدم حتما نباید به زبون بیارم که جلوی دیگران مراقب بود که با من عادی رفتار کنه ولی دوتایی که بودیم خیلی فرق میکرد خودشو لوس میکرد که نازشو بکشم.
یه شب دو تا از دوستام بودند که مهدی اتفاقی رسید مهدی بدنش کوفته بود میگفت اومدم که بهم برسی من مریضم غذا رو میگذاشتم دهنش منم تا اون بود اصلا نرفتم به دوستام سر بزنم وقتی میرفت تا 3 ، 4 روز شارژ بودم بعد بد اخلاقیا شروع میشد و مدام گریه میکرم...

 یه بار سرمو گذاشتم رو سینشو تا جایی که میتونستم زار زدم و گریه کردم دستشو گذاشت زیر چونمو گفت : صفیه تو همه رو ول کردی چسبیدی به من ؟
دنیا مثل شیشه است ، نباید دلبسته اش شد ...
روز بروز علاقم به مهدی بیشتر میشد چند روز قبل از عملیات بدر مهدی اومد پا شدم براش غذا درست کنم نگذاشت فقط سالاد خورد
موقع خداحافظی منو بوسید و با خنده گفت: زن جوووون خدا حافظ
 
چکیده ای از زندگی شهید مهدی باکری به روایت همسر




موضوع مطلب :


سه شنبه 93 خرداد 27 :: 8:42 عصر ::  نویسنده : محسن
<   <<   6   7   8   9   10   >>   >   
درباره وبلاگ

کارشناس اتاق عمل دانشگاه علوم پزشکی زنجان
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
آمار وبلاگ
بازدید امروز: 11
بازدید دیروز: 34
کل بازدیدها: 386354