جوانه های امید
اینجا قرار گاه است...
قرارگاه فرهنگ و اندیشه
قرارگاه رشد و پویایی
قرارگاه افسران جنگ نرم
قرارگاه بصیرت و بیداری...
یک کارت برای امام رضا علیه السلام نوشته بود که فرستاد مشهد . یک کارت هم برای امام زمان علیه السلام نوشته بود که انداخت تو مسجد جمکران. یک کارت هم برای حضرت زهراو حضرت معصومه سلام الله علیهما که برد قم. کارت دعوت حضرت زهرا و حضرت معصومه سلام الله علیها رو خودش برد قم و انداخت توی ضریح.درست قبل از عروسیش حضرت زهرا سلام الله علیها اومده بود به خوابش و گفته بود: " چرا دعوت شما رو رد کنیم؟ چرا به عروسی شما نیاییم؟ کی بهتر از شما؟ ببین! همه آمده ایم شما عزیز ما هستی " موضوع مطلب :
به گزارش جام نیوز به نقل از فارس (باشگاه توانا)، باز هم ماجرا بر سر ساماندهی گلزار شهداست؛ بد سلیقگی مسئولان فرهنگی و بیتوجهی به احساسات خانواده شهدا که البته این بار متفاوتتر از گذشته، بیتفاوتیها در اعتراض به این طرح ویرانگر، چهره جسارت و اهانت به خود گرفت.
متنی که در ادامه خواهید خواند، به ماجرای اهانت به خانواده شهید «عبدالرحیم امیری» ـ که 23 خرداد 65 در فاو به شهادت رسید ـ در گلزار شهدای رامهرمز باز میگردد. اعتراض دختر شهید به طولانی شدن ساماندهی گلزار شهدا و نمایش نمادین مسئولان شهر و بنیاد شهید برای اهدای گل بر مزار شهدایی که حالا به جای سنگهای سفید و نبشتههای از دل برآمده، خاک و سیمان جای مزار آنها را گرفته، با ضرب و شتم خانواده شهید پاسخ داده شد.
*بازخوانی ماجرای یک اهانت بنتالزهرا امیری، فرزند شهید «عبدالرحیم امیری» در گفتوگو با خبرنگار حماسه و مقاومت فارس (باشگاه توانا)، با تشریح ماجرای اهانت به وی و مادرش که به ساماندهی گلزار شهدا اعتراض کرده بودند، اظهار داشت: پنج شنبه 6 مهر، مراسم غبارروبی گلزار شهدا بود؛ بنده نیز به اتفاق مادرم به گلزار رفتیم.
آقایان محمدی امام جمعه محترم شهرستان رامهرمز، نماینده محترم فرماندار، سید احمد میر سالاری رئیس بنیاد شهید و امور ایثارگران رامهرمز و جمعی دیگر حضور داشتند؛ بنده نیز که از طولانی شدن اجرای طرح ساماندهی به گلزار شهدا گلایه داشتم، فرصت را مغتنم دانستم تا جواب سؤالی را که مدتهاست در ذهن خانواده شهدا بود، بگیرم.
وی افزود: رفتم جلو سلام کردم و خود را به آقایان معرفی کرده و گفتم عرضی دارم؛ پرسیدم «آمدید از چه غبارروبی کنید؟ اینجا که مزاری نیست! فقط تپههای شن و ماسه و آهن است و یک سطح سیمانی! این گلها را کجا میخواهید بگذارید؟ گلزار بیش از 18 ماه است که به ویرانهای تبدیل شده چرا اینقدر طول کشید؟ قرار بود 6 ماهه تمام شود الان یک سال و نیم است. ببینید اینجا چه وضع دردناکی دارد».
نماینده فرماندار گفت «اینجا خوب نیست این سؤالها را بپرسید؛ شنبه تشریف بیاورید فرمانداری صحبت کنیم» و امام جمعه پاسخی نداد؛ شاید به نظر آنها بنده گستاخی کردم که به دنبال مزار پدرم هستم؟ و دختر گستاخی بودم که پرسیدم گلی که در دست دارید برای کدام مزار است؟
دوباره پرسیدم اینجا کِی درست میشود؟ در این لحظه رئیس بنیاد شهید پیش آمده و گفت «مزاحم کار ما نشوید، آقایان را سر پا نگهداشتهاید» و همگی رفتند، با شاخههای گل به سوی تلهای خاک و شن! جوابی نگرفتم؛ سکوت کردم؛ دوربینم را روشن کردم تا این صحنه را فیلمبرداری کنم؛ گلهای قرمز و صورتی در میان خاک و خاشاک و البته چند مزار، خودنمایی میکرد.
این فرزند شهید خاطرنشان کرد: مادرم نیز پا به پای من میآمد و من از گلزار و تکتک شاخه گلها تصویر میگرفتم. کمی از مادر دور شده بودم که صدایی به گوشم رسید؛ برگشتم دیدم نیروهای پیمانکار بازسازی گلزار شهدا با مادرم صحبت میکنند؛ به کارم ادامه دادم که شنیدم به مادرم میگویند «شما اجازه ندارید فیلمبرداری کنید! به دخترت بگو فیلم نگیرد، در غیر این صورت دوربین را میشکنیم».
*رئیس بنیاد شهید گفت "به من مربوط نمیشود" وی ادامه داد: جوانک این را گفت و آمد به طرف من. مادرم سعی کرد مانع نزدیک شدن آن جوان به من شود اما آن نامرد بر روی مادرم دست بلند کرد و ...! با دیدن این صحنه به سمت مادر دویدم. مادرم به خاطر حمایت از من مورد اهانت قرار گرفت! به دفاع از مادرم، مشتی نثار جوانک کردم و او نیز سیلیای به من!
امیری گفت: اینها در حالی بود که آقای میر سالاری [رئیس بنیاد شهید] و سایر همراهانش کمی آن طرفتر شاهد ماجرا بود؛ اما بیتفاوت، صحنه را ترک کردند! یکی از جانبازان که در آنجا حضور داشت با او تماس گرفت و گفت «همسر جانباز و دختر شهید امیری در گلزار کتک خوردند؛ شما کجا رفتید؟» اما آقای میر سالاری بدون اینکه احساس کند درباره بنده به عنوان یک فرزند شهید، مسئولیتی هم دارد، گفت «من کار دارم؛ به من مربوط نیست» و تماس را قطع کرد!
وی در پاسخ به این سؤال که آیا کسی هم به کمک شما آمد، گفت: مردمی که آنجا بودند تصور کردند این یک دعوای خانوادگی است. اما خانواده شهدا متوجه ماجرا شدند و ما را دعوت به سکوت کردند، در حالی که معتقدم اگر امروز ما چیزی نگوییم، لابد فردا نوبت خانواده شهید دیگری است.
امیری با بیان اینکه هنوز دست مادرم درد میکند، افزود: کسی که با ما این برخورد را کرد، یک کارگر بود و خودم هم از ارتباط این مسئله با او در تعجبم!
*آیا نباید رئیس بنیاد شهید حامی خانواده شهدا باشد؟! این فرزند شهید با بیان اینکه هنوز برای شکایت از فرد خاطی اقدام نکرده است، گفت: حقیقت این است که وقتی رئیس بنیاد شهید که متولی خانواده شهداست، بدون هیچ احساس مسئولیتی، ازماحمایتی نکرد، آیا در شأن بنده و اصلاً در شأن خانواده شهدا هست که درگیر دادگاه و شکایت باشیم که مثلا حق خودمان را بگیریم. آیا ما متولی و حامی نداریم؟!
امیری با اعتراض به اجرای طرح ساماندهی گلزار شهدا اظهار داشت: متأسفانه طرح ساماندهی گلزار شهدا با بدترین وضع ممکن انجام شد و در حالی که قرار بود 6 ماهه کار را به پایان برسانند، 18 ماه است که به تأخیر افتاده است.
وی ادامه داد: ماهها مادران و همسران و فرزندان شهدا وقتی برای زیارت مزار عزیزانشان به گلزار شهدا میروند، صحنههایی میبینند که اصلاً قابل تحمل نیست. دوست دارم بدانم اگر مزار یکی از بستگان این حضرات هم این جور ماهها پر از خاک و سنگ و شن و ماسه میشد به طوری که مزار عزیزشان قابل تشخیص نبود، باز هم به ما گله میکردند!
*مزارها در جای اصلی خود قرار نگرفته است امیری با بیان این نکته قابل تأمل که در ساماندهی جدید، مزارهای شهدا در جای حقیقی خودش نیست، گفت: برای گرفتن تأیید از خانواده شهدا و برای جلب رضایت آنها و اجرای طرح کذاییشان، میگویند امام جمعه این طرح را تأیید کرده یا این حرف را رهبر زده است. هر بار که به رئیس بنیاد شهید مراجعه کردیم، گفت رهبری فرمودند که چون مصالح خوب نبوده، بازسازی شود یا اینکه دستور از بالا آمده و این خواسته رئیس جمهور است.
*اینجا مزار پدر من است این فرزند شهید اظهار داشت: هر چه که هست، آن مزار، مزار پدر من است. روزها و ساعتهای بسیاری بوده که برای فرار از فشار دردها و رنجهای زندگی روزمره، خودم را به مزار پدرم رساندهام و حتی قبل از اینکه به خانه بروم، به گلزار رفتهام و اگر در کاری مشکلی داشتم، اول به زیارت پدرم رفتم تا روح و جسمم را سبک کنم؛ من با مزار پدرم زندگی کردهام و همه لحظات زیبا و به یاد ماندنی زندگیام بر سر مزار پدرم در ذهنم نقش بسته است. این فقط احساس من نیست بلکه همه فرزندان شهدا این احساس را دارند. و دریغ از اینکه مسئولان این احساس را درک کنند.
امیری گفت: سنگ مزار پدر من سفید بود، با چه حقی آن را بدون اجازه برداشتند و جایش سنگ سیاه گذاشتهاند.
*اجرای طرح ساماندهی بدون اطلاع خانواده شهدا انجام شد وی با بیان اینکه اجرای طرح ساماندهی بدون اطلاع خانواده شهدا انجام شد، گفت: وقتی طرح ساماندهی در گلزار شهدای رامهرمز آغاز شد، ما بیاطلاع بودیم و من وقتی به مزار پدرم رفتم با صحنه وحشتناکی روبرو شدم که همه وجودم را به لرزه انداخت.
امیری خاطرنشان کرد: این شرایط نه فقط برای من که برای سایر خانواده شهدا نیز اتفاق افتاد. مثلا قرار بود حالت پلکانی گلزار شهدا برداشته و همه سنگ مزارها در فضایی مسطح، کنار یکدیگر قرار بگیرد؛ اما در طرح جدید، مزارها را در جای مرتفعی قرار دادهاند و من نمیدانم مادران و پدران شهدایی که پا به سن گذاشتهاند، چگونه میتوانند بر سر مزار فرزندشان بروند.
*طراح ساماندهی گلزار شهدا باید فردی از جنس خانواده شهدا باشد این فرزند شهید اضافه کرد: پروژه ساماندهی گلزار شهدا باید توسط فردی از جنس خانواده شهدا اجرا میشد تا با درد خانواده شهدا و حساسیتهای آنها آشنا باشد؛ حالا وقتی به گلزار میرویم، مسئولان پیمانکاری گلزار میگویند، "شما که سال به سال بر سر مزار پدرانتان نمیآیید، چرا اشک میریزید؟ به شما که کار و زندگی دادهاند دیگر برای چه گریه میکنید"!
وی افزود: من فردی بودم که همیشه با افتخار میگفتم فرزند شهید هستم، علی رغم اینکه بسیاری از دوستانم همیشه پنهان میکنند، اما با این اتفاقات دیگر تصمیم گرفتم که از عنوان فرزند شهید پرهیز میکنم.
****
گفتند میخواهند مزار شهدا را زیبا کنند، اما چهره مرا زیبا کردند! جواب پرسشهایم را نیز گرفتم. ما فرزندان شاهد فراموش شدهایم اما با نام پدرانمان جولان میدهند. کلاس اول بودیم معلم آموخت بابا آب داد. بابا نان آورد. اما ما فرزندان شاهد آموختیم بابا خون داد. بابا جان داد. بابا سرافرازی آورد. موضوع مطلب : این مطلب مهم از وبلاگ سلمان علی نقل می شود وآدرس وبلاگ ایشان در انتهای مطلب موجود است. تحریف ظالمانه سخنان رهبری مطلبی را در یکی از وبلاگهای مدافعان متعصب دولت دیدم که با تحریف سخنان رهبری، کلیه سخنان ایشان و شاید هم خود ایشان را به نفع دولت مصادره کرده بود، واقعاً نتوانستم از این ظلم به رهبری ننویسم که گویی پاسخ ملاطفت های رهبر از سوی برخی با سوءاستفاده داده می شود. موضوع مطلب : رهبری ولایت مسئولان نظام وحدت بین مسئولان ظلم به رهبری ولایت مد مقاله ای از بنده با عنوان: نانو جراحی روشی نوین در علم جراحی در اولین همایش دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی زنجان جهت ارائه پذیرفته شد. موضوع مطلب : "مرج البحرین یلتقیان" موضوع مطلب :
سالروز پیوند دو دریا حضرت علی(ع) و حضرت فاطمه الزهرا(س) مبارک باد موضوع مطلب : تاریخ ازدواج
در تاریخ ازدواج علی (ع) و حضرت زهرا (س) اختلاف است و کسی که قدیمیترین تاریخ را نقل کرده، یعقوبی میباشد که نوشته است: رسولالله دو ماه پس از ورود به مدینه حضرت زهرا (س) را به تزویج حضرت علی (ع) در آورد؛ این در حالی بود که گروهی از مهاجرین وی را از رسولالله (ص) خواستگاری کرده بودند و هنگامی که رسول خدا (ص) وی را به حضرت علی (ع) تزویج کرد، گِله کردند و آن حضرت فرمود:
«من فاطمه را به علی تزویج نکردم، بلکه خدا او را به علی تزویج کرد»[1]
کلینی در روضه کافی با سندی از سعید بن مسیّب نقل میکند که در مورد هجرت گفت: به علی بن حسین (ع) گفتم: چه وقت رسول الله (ص) حضرت فاطمه (س) را به حضرت علی (ع) تزویج کرد؟ فرمود: یک سال پس از هجرت به مدینه و در آن هنگام فاطمه نُه ساله بود.[2] این قول با آنچه که طبری از واقدی با استناد به امام باقر (ع) روایت میکند، سازگارتر است. آن حضرت فرمود:
«علی بن ابیطالب (ع) در چند شب باقیمانده از ماه صفر تا شروع سال دوّم هجری حضرت با فاطمه (س) ازدواج کرد»[3]
در جای دیگری با همین سند گفتار خویش را تکمیل میکند و مینویسد: در ماه ذی الحجه و در آغاز بیست و دومین ماه هجرت، حضرت علی (ع) بر فاطمه (س) وارد شد.[4] ابوالفرج اصفهانی در مقاتل الطالبیین همین مطلب طبری را نوشته و در ادامه دارد که: ... و بعد از بازگشت از غزوه بدر علی (ع) بر فاطمه (س) وارد شد.[5]
بنابراین آنچه را که در مورد تاریخ ازدواج است سخن طبری است که میگوید: چند شب باقیمانده از ماه صفر، و در مورد مصباح المجتهد آمده است که: در اول ذی الحجه سال دوم هجری رسول الله (ص) حضرت فاطمه (س) را به خان? امیرالمؤمنین فرستاد.[6] بنابراین فاصل? زمان عقد تا عروسی تقریباً ده ماه بوده است. و شاید عجله پیامبر اکرم (ص) در اجرای صیغه عقد، برای این بوده است که جواب روشنی به خواستگارها داده باشد و عجله نکردن در بر پایی مراسم عروسی برای این بوده است که فاطمه (س) به ظاهر به رشد و نموّ بیشتری از لحاظ جسم و قوا به حدّ زنان برسد.[7]
خواستگاری
طبرسی در اعلام الوری از علی بن ابراهیم قمی نقل میکند که: وقتی رسول الله (ص) منزلهای خود را در مدینه بنا میکرد، فاطمه (س) نزد او به سر میبرد. در این هنگام ابوبکر از او خواستگاری کرد و آن حضرت در جواب فرمود:
«منتظر امر خدای عزوجل هستم»
سپس عُمر به خواستگاری آمد که همین جواب را به او داد. آن گاه به حضرت علی (ع) گفتند: چرا فاطمه (س) خواستگاری نمیکنی؟ حضرت فرمود:
«به خدا قسم که چیزی ندارم»
به ایشان گفته شد: رسول الله (ص) از تو چیزی نمیخواهد. پس حضرت علی (ع) نزد رسول خدا (ص) آمد، ولی شرمش آمد که در خواست خود را مطرح کند و بازگشت. سپس در روز دوم نیز آمد ولی باز شرمش شد و بازگشت. آنگاه در روز سوم آمد که رسول خدا (ص) از او (ع) پرسید:
«ای علی، آیا خواستهای داری؟»
عرض کرد:
«بله یا رسول الله (ص)»
فرمود:
«شاید که برای خواستگاری آمدهای؟»
عرض کرد:
«بله، یا رسول الله»
فرمود:
«آیا چیزی نزد خود داری؟»
علی (ع) عرض کرد:
«ای رسول الله (ص)، چیزی جز زرهام ندارم»
پس رسول خدا (ص) فاطمه را به دوازده و نیم اوقی طلا به وی تزویج کرده و زرهاش را به وی باز گردانید.[8]
خطبه عقد
حلبی در مناقب آل ابی طالب[9] مینویسد: نبی اکرم (ص) در هنگام تزویج فاطمه (س) به علی (ع)، خطبهای ایراد کرد که آن را امام رضا (ع) و یحیی بن مَعین در امالیاش و ابن بُطّة در الانابه به صورت بی سند از انس بن مالک نقل کردهاند که آن حضرت (ص) فرمود:
منوی اصلی آخرین مطالب آرشیو وبلاگ پیوندهای روزانه پیوندها آمار وبلاگ بازدید امروز: 4
بازدید دیروز: 16
کل بازدیدها: 391433
|
||