در کتاب زمزم عرفان نقل شده در سفری که امام خمینی(ره)به مشهد مقدس داشتنددر حرم امام رضا(ع)با سالک الی الله"حاج حسنعلی نخودکی"مواجهه و از ایشان راجع به علم کیمیا سوال می نمایند:
مرحوم نخودکی می فرمایند:اگر من علم کیمیا را به شما یاد دهم می توانید با آن کوه و در و دشت را طلا کنید اما اکنون یک راهی را به شما یاد میدهم که از کیمیا بهتر باشد.
و آن اینکه بعد از هر نماز واجب این اعمال ساده را به جای آورید:
1-یک بار آیة الکرسی را تا "هو العلی العظیم"می خوانی.
2-یک دور تسبیحات حضرت زهرا(س)را می گویی.
3-سه بار سوره "قل هوالله احد"را می خوانی.
4-سه بار بر محمد و آل محمد صلوات می فرستی.
5-سه بار این آیه مبارک را می خوانی:
"و من یتق الله یجعل له مخرجا*و یرزقه من حیث لا یحتسب و من یتوکل علی الله فهو حسبه ان الله بالغ امره قد جعل اله لکل شی قدرا"
(آخر آیه دو و آیه سه سوره طلاق)

وَلَن تَرْضَى عَنکَ الْیَهُودُ وَلاَ النَّصَارَى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ قُلْ إِنَّ هُدَى اللّهِ هُوَ الْهُدَى وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءهُم بَعدَ الَّذِی جَاءکَ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَکَ مِنَ اللّهِ مِن وَلِیٍّ وَلاَ نَصِیرٍ

سوره بقره - آیه 120

و هرگز یهود و نصارى از تو خشنود نخواهند شد تا آنکه از آیین آنان پیروى کنى. بگو: به یقین تنها هدایت خداوند هدایت (واقعى) است. و اگر پس از دانشى که برایت حاصل شد از هواهاى آنها پیروى کنى هرگز براى تو از جانب خداوند سرپرست و یاورى نخواهد بود.

وَلَن تَرْضَى عَنکَ الْیَهُودُ وَلاَ النَّصَارَى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ قُلْ إِنَّ هُدَى اللّهِ هُوَ الْهُدَى وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءهُم بَعدَ الَّذِی جَاءکَ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَکَ مِنَ اللّهِ مِن وَلِیٍّ وَلاَ نَصِیرٍ

سوره بقره - آیه 120

و هرگز یهود و نصارى از تو خشنود نخواهند شد تا آنکه از آیین آنان پیروى کنى. بگو: به یقین تنها هدایت خداوند هدایت (واقعى) است. و اگر پس از دانشى که برایت حاصل شد از هواهاى آنها پیروى کنى هرگز براى تو از جانب خداوند سرپرست و یاورى نخواهد بود.

چه باعظمت است ذی الحجه....ء
موسی به طورمیرود...،ء

فــاطمه به خانه ی علـــی...،ء

ابراهیم با اسماعیل به قربانگاه...،ء

محمد با علی به غدیر...،ء

و حسیـــــن باهمه هستیش
به کــــــــــــــربلا

صلی الله علیک یا أباعبدالله....ء

دل هر مشت رمل جنوب... خاطراتی از آسمان دارد
مثل ذهن ستاره ای که هزار... قصه از شهر کهکشان دارد

روزگاری در این حوالی شهر... بوی باروت و دود و خردل داشت
حال سکوی افتخار مزار... تا بخواهید قهرمان دارد

قسمتش بوده اینچنین انگار... پیش تابوت کهنه ای یک زن
در میان بهشت آغوشش... جای فرزند استخوان دارد

زنگ را مرشد جماران زد... شهر غرق حماسه شد دیدیم
گود میدان زورخانه ی جنگ... پشت در پشت پهلوان دارد

وزن تابوت روی شانه ی شهر... مثل داغ شهید سنگین بود
پهلوانان ولی نمی میرند... تا که این انقلاب جان دارد

گر چه قفل عقیده را جمعی... با کلید فریب دزدیدند
من ولی شک ندارم این کشور... باز هم مرد "دیده بان" دارد

ما به عشق تو زنده ایم آقا... ما به عشق امام می جنگیم
نسل ما اهل بی وفایی نیست... نسل ما درد آرمان دارد

با خدا عهد بسته ایم آقا... پای این انقلاب می مانیم
گر چه این راه پر فراز و نشیب... سر هر پیچ نهروان دارد

. . .

رمز این اقتدار و عزت را... هیچ کس جز خدا نمی داند
من ولی فکر می کنم همه چیز... ارتباطی به جمکران دارد

فایل صوتی شعر 

محمد عابدینی

منبع:وبلاگ سیب خیال آقای محمد عابدینی

یاد شهدای عزیز،یاد پدران شهید شده،یاد پدران جانباز و یاد پدران گمنامی که چون شمع آب شده و به شهادت می رسند

صلوات

       مثل باد می وزید ، جایتان کجاست؟  /  مثل رود می خزید پایتان کجاست

       در زمین ما به غیر دام و دانه نیست  /  در هوا ترانه ی رهایتان کجاست

          دل ز پوزخند قاب ها ملول شد   /   چهره ی لطیف و با صفای تان کجاست

       پیر کرد جستجوی روحتان مرا   /    ای به رنگ باد، رد پایتان کجاست.

تقدیم به شهدای ایران اسلامی

مگر می‌شود زندگی مرا به هم ریخته آفریده باشد؛
خدای دانه‌های انار.