سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
جوانه های امید
اینجا قرار گاه است... قرارگاه فرهنگ و اندیشه قرارگاه رشد و پویایی قرارگاه افسران جنگ نرم قرارگاه بصیرت و بیداری...

محوریت حضرت زهرا علیهاالسلام در حدیث کساء

ولادت حضرت زهرا

در منابع معتبر شیعه پیرامون نزول آیه مبارکه «تطهیر»، یک روایت طولانی موجود است که به «حدیث کساء» شهرت دارد. و نویسنده کتاب «عوالم العلوم» آن را به نقل از «جابربن عبدالله انصاری» بدین‌گونه روایت کرده است: (1)

دخت سرافراز پیامبر، فاطمه علیها‌السلام فرمود: روزی پدر گرانقدرم به خانه ما وارد شد و فرمود: درود بر تو ای «فاطمه»! پاسخ آن حضرت را دادم و به ایشان درود گفتم.

آن حضرت فرمود: فاطمه جان! در خود احساس ضعف می‌کنم.

گفتم: پدر جان! شما را در این مورد به خدای می‌سپارم، او شما را نگهبان باد.

فرمود: فاطمه جان! آن «عبای یمانی» را بیاور و مرا با آن بپوشان.

من عبای آن حضرت را آوردم و او را به وسیله آن، پوشانیدم. بر چهره نورافشانش نگریستم، گویی ماه شب چهارده بود که می‌درخشید.

ساعتی نگذشته بود که فرزندم «حسن» از راه رسید و سلام کرد. در پاسخ او گفتم: سلام بر تو باد گرامی فرزندم! نور دیده‌ و ای میوه قلب مادر! پسرم! گفت: مادر جان! بوی خوش و عطرآگینی در خانه استشمام می‌کنم. گویی جدّ گرانقدرم، پیامبر آمده است!

آری بدینسان هنگامی که ما پنج تن در کنار هم و در زیر «کساء» قرار گرفتیم، پیامبر دو طرف «کساء» را گرفت و با دست راست خویش اشاره به آسمان نمود و فرمود:

بار خدایا! اینان خاندان و خاصّان و نزدیکان من هستند. اینانند که گوشت‌شان، گوشت من است و خونشان، خون من. خداوندا! هر که اینان را بیازارد مرا آزرده است و هر که آنان را به رنج افکند، مرا به رنج افکنده است و هر که با آنان بجنگد، با من سر جنگ داشته است. بار خدایا! من با هر کس که با آنان پیکار کند، در پیکارم و با هر کس که با آنان در صلح و صفا باشد، در صلح و صفا هستم. من دشمن دشمنان اینان هستم و دوستدار دوستانشان خواهم بود، چرا که اینان از من هستند و من از اینان.

گفتم: آری پسرم، جدّ بزرگوارت در زیر «کساء» خوابیده است.

پسرم «حسن» به جانب «کساء» رفت و گفت: سلام بر تو ای جدّ گرانقدر، ای پیامبر خدا! آیا اجازه می‌دهید در کنار شما باشم؟

پیامبر فرمود: سلام بر تو فرزند گرامی‌ام! سلام بر تو ای صاحب «حوض» من، در روز رستاخیز! بیا ... به زیر کساء وارد شو.

هنوز چیزی نگذشته بود که فرزندم «حسین» آمد و سلام گفت.

گفتم: سلام بر تو باد ای نور دیده و میوه قلب مادر!

فرزندم گفت: مادر جان! بوی خوشی نزد شما استشمام می‌کنم. تو گویی بوی جدّ گرانقدرم، پیامبر خداست، آری مادر جان؟!

ولادت حضرت زهرا

پاسخ دادم: آری پسرم! جدّ بزرگوارت به همراه برادرت «حسن» زیر «کساء» هستند. پسرم حسین، به سوی «کساء» رفت و پس از درود بر پیامبر گفت: آیا اجازه می‌دهید که زیر «کساء» به همراه شما باشم؟

پیامبر فرمود: سلام بر تو ای فرزند گرانمایه و ای شفاعت کننده امّت من در روز رستاخیز! آری بیا... پسرم. حسین نیز به زیر «کساء» وارد شد.

در این هنگام امیرمومنان از راه رسید و سلام کرد. من پاسخ او را دادم. او فرمود: فاطمه جان! دخت سرفراز پیامبر! بوی خوشی نزد شما استشمام می‌کنم، گویی بوی برادر و پسرعمویم پیامبر خداست؟

فرشته وحی گفت: پروردگارا! اینان چه کسانی هستند که در زیر «عباء» قرار دارند؟

خدا فرمود: اینان خاندان نبوّت و گنجینه رسالت هستند. «فاطمه» و پدرش، «فاطمه» و همسرش، «فاطمه» و دو پسرش.

گفتم: آری، آن حضرت با دو فرزندت زیر «کساء» هستند.

امیرمومنان به سوی «کساء» رفت و گفت: سلام بر شما ای پیامبر خدا! آیا اجازه می‌دهید در کنار شما باشم؟

پیامبر فرمود: سلام بر تو باد ای برادر و جانشین و پرچمدار من! آری بیا ... و امیرمومنان نیز وارد شد.

و آنگاه خودم نزدیک رفتم و گفتم: سلام بر تو ای پدر گرانمایه‌‌ام، ای پیامبر خدا! آیا اجازه دارم با شما باشم؟

پیامبر فرمود: درود بر تو ای دخت سرفراز و ای پاره تن من! آری بیا ... و من نیز با افتخار زیر «کساء» رفتم و در کنار پدر و همسر گرانقدر و دو فرزندم قرار گرفتم.

آری بدینسان هنگامی که ما پنج تن در کنار هم و در زیر «کساء» قرار گرفتیم، پیامیر دو طرف «کساء» را گرفت و با دست راست خویش اشاره به آسمان نمود و فرمود:

بار خدایا! اینان خاندان و خاصّان و نزدیکان من هستند. اینانند که گوشت‌شان، گوشت من است و خونشان، خون من. خداوندا! هر که اینان را بیازارد مرا آزرده است و هر که آنان را به رنج افکند، مرا به رنج افکنده است و هر که با آنان بجنگد، با من سر جنگ داشته است. بار خدایا! من با هر کس که با آنان پیکار کند، در پیکارم و با هر کس که با آنان در صلح و صفا باشد، در صلح و صفا هستم. من دشمن دشمنان اینان هستم و دوستدار دوستانشان خواهم بود، چرا که اینان از من هستند و من از اینان.

خداوندا! درود و رحمت و برکت و آمرزش و خشنودی خویش را بر من و بر اینان قرار ده و پلیدی و زشتی را از وجودشان آن‌گونه که خود می‌پسندی بزدای و آنان را پاک و پاکیزه ساز.

در این لحظات بود که خدای جهان آفرین به فرشتگان فرمود:

«هان ای فرشتگان!

و ای آسمانیان!

من هرگز آسمانی را برافراشته و زمینی را گسترده و ماهی را درخشنده و خورشیدی را نورافشان و فلکی را گردان و دریایی را جاری و کشتیی را سیرکننده، پدید نیاوردم و نیافریدم، مگر به خاطر مهر این پنج شخصیّت والا و گرانمایه‌ای که در زیر «کساء» هستند.»

فرشته وحی گفت: پروردگارا! اینان چه کسانی هستند که در زیر «عباء» قرار دارند؟

خدا فرمود: اینان خاندان نبوّت و گنجینه رسالت هستند. «فاطمه» و پدرش، «فاطمه» و همسرش، «فاطمه» و دو پسرش.

جبرئیل گفت: پروردگارا! آیا به من اجازه می‌دهید به زمین فرود آیم و ششمین آنان باشم؟

خدا فرمود: آری اجازه دادم.

جبرئیل فرود آمد و گفت: سلام بر تو ای پیامبر خدا! پروردگار بلند مرتبه و والا به شما سلام می‌رساند و به درود و احترام ویژه‌ای شما را گرامی می‌دارد و می‌فرماید: «به شکوه و اقتدارم سوگند که من هرگز آسمانی را برافراشته و زمینی را در گردش و دریایی را خروشان و کشتیی را شناکنان نیافریده و پدیدار نساختم، مگر به خاطر شما پنج‌ تن.»

و اینک ای پیامبر خدا! پروردگارم به من اجازه داده است تا با شما زیر این «کساء» باشم. آیا شما نیز اجازه می‌دهید؟

پیامبر فرمود: سلام بر تو ای امین وحی الهی، به تو اجازه دادم، بیا! ...

فرشته امین نیز وارد شد و آنگاه این آیه شریفه را که ارمغان خدا بود بر قلب مصفّای پیامبر خدا خواند:

«انّما یرید الله لیذهب عنکم الرّجس اهل البیت و یطهّرکم تطهیراً.»

ولادت حضرت زهرا

در این هنگام امیرمنان گفت: ای پیامبر خدا! این نشست ما بر زیر این «کساء» در بارگاه خدا دارای امتیازی است؟

پیامبر فرمود: سوگند به آن قدرتی که مرا به حق به پیامبری برانگیخت! داستان این نشست ما در زیر این «کساء»، در هیچ مجلس و محفلی از محافل زمینیان - که گروهی از پیروان و دوستداران ما در آن باشند - یاد نشود جز این که باران مهر خدا بر آنان باریدن کند و فرشتگان گرد آنان بگردند و تا پایان مجلس آنان، برایشان آمرزش بخواهند.

علی علیه‌السلام فرمود: با این بیان، به خدای سوگند که ما پیروز و رستگار شدیم و به پروردگار کعبه سوگند که شیعیان ما نیز پیروز و رستگار شدند.

پیامبر دعا کرد: خداوندا! درود و رحمت و برکت و آمرزش و خشنودی خویش را بر من و بر اینان قرار ده و پلیدی و زشتی را از وجودشان آن‌گونه که خود می‌پسندی بزدای و آنان را پاک و پاکیزه ساز.

 

پیامبر فرمود: سوگند به آن که مرا به حقّ به نبوّت برانگیخت و به رسالت برگزید! اگر این رخداد، در محفلی از محافل زمینیان که گروهی از شیعیان و دوستداران ما در آن گرد آمده باشند یاد شود، اگر اندوه زده‌ای در میان آنان باشد، خداوند اندوه او را برطرف می‌کند و اگر غمزده‌ای باشد، غم او را می‌زداید و اگر صاحب حاجتی در میانشان باشد، خدا خواسته او را برآورده می‌سازد.

امیرمومنان گفت: پس به خدای سوگند که ما و شیعیان ما در دنیا و آخرت نیکبخت و رستگار شدیم.

شیعه و حدیث کساء

خواندن حدیث شریف «کساء» در محافل و مجالس به منظور طلب خیر و برکت و به هدف اجابت رسیدن دعاها و نزول مهر و رحمت خدا، هماره در طول قرون و اعصار در میان پیروان مذهب خاندان وحی و رسالت جریان داشته است تا آنجایی که جلب رحمت الهی به‌ وسیله خواندن آن در میان شیعه به صورت یک سیره شایسته در آمده و آثار شگفت‌انگیزی نیز همچون: شفا یافتن بیماران، برآمدن خواسته‌ها و رفع سختی‌ها و ناگواری‌ها نیز به برکت تلاوت آن، در میان آنان ظاهر شده است.

این حدیث شریف در منابع ذیل آمده است:

1- «غررالاخبار»، «دیلمی» از علمای قرن هشتم هجری

2- «المنتخب»، «طریحی» صاحب «مجمع البحرین»

3- «نهج‌ المحجة فی فضائل الائمّة»، «عل نقی احسابی» از علمای قرن دوازده هجری

4- «عوالم العلوم»، «بحرانی»، که آن را با سندهای عالی و به هم پیوسته از سلسله‌ای از علمای بزرگ روایت کرده است که از جمله آنان عبارتند از:

علاّمه حلّی، شیخ طوسی، شیخ مفید، ابن قولویه، علیّ بن ابراهیم، کلینی و چهره‌هایی از این گونه ... . همچنان که برخی از دانشمندان بزرگ، کتاب مستقلّی پیرامون این حدیث شریف نوشته و به شرح آن پرداخته و راه‌های رسیدن آن را به روشنی آورده‌اند. علاقمندان برای توضیح بیشتر در این مورد می‌توانند به کتاب «احقاق الحقّ»، ج 2، ص 558، مراجعه نمایند.

پی‌نوشت‌:

1- عوالم العلوم، ج 11.

منبع:

کتاب فاطمة الزهرا؛ از ولادت تا شهادت، آیة الله فقید سید محمدکاظم قزوینی، ترجمه علی کرمی.




موضوع مطلب :


چهارشنبه 86 تیر 13 :: 7:13 عصر ::  نویسنده : محسن

 

بسم الله الرحمن الرحیم

همانا ما کوثر را به تو اعطا کردیم پس برای پرودگارت نماز بخوان وقربانی کن .     سوره مبارکه کوثر   آیه 2-1

خداوند از خشم فاطمه خشمگین و به سبب خشنودی او خشنود می شود، فاطمه پاره تن من است، هر کس او را بیازارد مرا آزرده است آن کس که با او دوستی ورزد با من دوستی ورزیده است. فاطمه قلب و روح من است، فاطمه بانوی زنان دو جهان است.            پیامبر اکرم (ص)

حضرت فاطمه زهرا (س) روز بیستم جمادی الثانی سال پنجم بعثت ، در مکه بدنیا آمد ، ایشان وارث صفات بارز مادر گرامیشان خدیجه بود . در بخشش و بلند نظری وحسن تربیت وارث مادر بزرگوارش ودر سجایای ملکوتی وارث پدر بزرگوارش بود.

*فاطمه (س) در نگاه حضرت مهدی (س)

حضرت مهدی (عج ) که جهان را با ظهور و احکام نورانی خود متحول  می کند و عدالت را در تمام زمین حاکم می گرداند فرموده اند که : دختر رسول خدا برای من سرمشق و الگوی نیکویی  است . حضرت مهدی (عج ) حضرت فاطمه زهرا را الگو و اسوه خود در رفتار و برنامه  حکومتی  خود می داند .

فاطمه (س) در اندیشه امام خمینی رحمه الله علیه

حضرت امام خمینی (ره) از فرزندان حضرت زهرا(س) است و در مکتب او پرورش یافته و عمر شریف خویش را در اهداف والای اسلام واهل بیت(ع) سپری نموده است. هم زمانی میلاد امام خمینی و میلاد فاطمه زهرا(س) بر اهمیت این مناسبت، دو چندان، افزوده است. حضرت امام در برخی از پیام ها و سخنرانی های خود به ترسیم و توصیف شخصیت جاودانه فاطمه زهرا(س) پرداخته اند، اما به این نکته نیز باید توجه داشت که آنچه بیان کرده اند تنها اشاره به بخشی از فضایل بی پایان و وصف ناشدنی زهرای مرضیه(س) است، که تبیین همه آن، اصولا از قدرت بشر خارج است.

اینک سخنان حضرت امام را تحت عناوینی چند ، به شما خواننده گرامی تقدیم می داریم:

 

1 - فاطمه)س) مایه افتخار

دردنیایی که درآن زندگی می کنیم، از گذشته تا حال، انسان ها برحسب دیدگاه خود از جهان و انسان و زندگی، به اشیاء یا اشخاصی افتخار می کرده اند و آنها را مایه فخر و مباهات خود دانسته اند، اما حضرت امام، فاطمه زهرا( س) را مایه افتخار می دانند.

الف( افتخار جهان هستی

روز پر افتخار ولادت زنی است که از معجزات تاریخ و افتخارات عالم وجود است.

"زنی که عالم به او افتخار دارد."

ب) افتخار خاندان وحی

"زنی که افتخار خاندان وحی، و چون خورشیدی بر تارک اسلام می درخشد."

"تاریخ اسلام گواه احترامات بی حد رسول خدا(ص) به این مولود شریف است."

ج) افتخار پیروان او

"برای زن ها کمال افتخار است که روزتولد حضرت صدیقه را روز زن قرار داده اند، افتخار است و مسؤولیت."

 

 -2فاطمه (س) تجلی کمال است.

" تمام هویت انسانی در او جلوه گر است. "

" تمام ابعادی که برای زن و برای یک انسان متصور است در فاطمه زهرا(س) جلوه کرده و بوده است. "

"یک انسان به تمام معنی انسان، تمام نسخه انسانیت ، تمام حقیقت زن، تمام حقیقت انسان، ... تمام حیثیت زن، تمام شخصیت زن ، فردا[ روز میلاد] موجود شد."

"تمام هویت های کمالی که در انسان متصور است و در زن تصور دارد، تمام، در این زن است."

 

-3 مقامات معنوی حضرت زهرا(س(

الف) " نور او قبل از خلقت بشر آفریده شده است."

"اصولاً رسول اکرم(ص) و ائمه) علیهم السلام) طبق روایاتی که داریم قبل از این عالم ، انواری بوده اند در ظل عرش... و مقاماتی دارند الی ماشاءالله... چنانکه به حسب روایات این مقامات معنوی برای حضرت زهرا(س) هم هست.

ب) موجودی ملکوتی و جبروتی

"او [ فاطمه زهرا] موجود ملکوتی است که در عالم انسان ظاهر شده است، بلکه موجود الهی جبروتی در صورت یک زن ظاهر شد است."

" معنویات، جلوه های ملکوتی، جلوه های الهی، جلوه های جبروتی، جلوه های ملکی و ناسوتی همه در این موجود است."

ج) مجمع اوصاف انبیاء(ع)

"فردا [ روز ولادت فاطمه زهرا[ همچون زنی متولد می شود که تمام خاصه های انبیاء در اوست."

د) تسبیحات فاطمه زهرا بهترین تعقیبات نماز

"و ازجمله تعقیبات شریفه، تسبیحات صدیقه طاهره (س) است که رسول خدا(ص) ، آن را به فاطمه (س) عطا فرمود. از حضرت صادق (ع) مرویست که این تسبیحات در هر روز، در تعقیبات هر نمازی پیش من محبوب تر است ازهزار رکعت نماز در هر روز.

و) مراوده با جبرئیل، بالاترین فضیلت زهرا(س)

"من راجع به حضرت صدیقه (س) خودم را قاصر می دانم ذکری بکنم، فقط اکتفا می کنم به یک روایت که در کافی شریفه است و با سند معتبر نقل شده و آن روایت این است که حضرت صادق (ع) می فرماید:

فاطمه (س) بعد از پدرش 75 روز زنده بودند، در این دنیا بودند و حزن و شدت بر ایشان غلبه داشت و جبرئیل امین می آمد خدمت ایشان و به ایشان تعزیت عرض می کرد و مسائلی از آینده نقل می کرد.

ظاهر روایت این است که در این 75  روز ، مراوده ای بوده است  یعنی رفت و آمد جبرئیل زیاد بوده است و گمان ندارم که غیر از طبقه اول از انبیاء عظام درباره کسی اینطور وارد شده باشد... مساله آمدن جبرئیل برای کسی یک مسأله ساده نیست ، خیال نشود که جبرئیل برای هر کسی می آید و امکان دارد بیاید، این یک تناسب لازم است بین روح آن کسی که جبرئیل می خواهد بیاید و مقام جبرئیل که روح اعظم است، چه ما قائل بشویم به این که قضیه ی  تنزل جبرئیل ، به واسطه روح اعظم خود این ولی است یا پیغمبر است، او تنزیل می دهد او را و وارد می کند تا مرتبه پایین، یا بگوییم که خیر، حق تعالی او را مأمور می کند که برو و این مسایل را بگو... تا تناسب مابین روح این کسی که جبرئیل می آید پیش او و بین جبرئیل که روح اعظم است نباشد، امکان ندارد این معنا، و این تناسب بین جبرئیل که روح اعظم است و انبیاء درجه اول بوده است مثل رسول خدا و موسی و عیسی و ابراهیم و امثال اینها، بین همه کس نبوده است... در هر صورت من این شرافت و فضیلت را از همه فضایلی که برای حضرت زهرا ذکر کرده اند، با این که آنها هم فضایل بزرگی است، این فضیلت را من بالاتر از همه می دانم... و این از فضایلی است که مختص حضرت صدیقه (س) است. "

سخنانی گوهربار در مورد مادر:

بهشت زیر قدمهای مادران است .   پیامبر اکرم «ص»

حق مادرت بر تو این است که بدانی او تو را در جایی حمل کرده است که هیچ کس حمل نمی کند و از میوه دلش آن به تو داد که هیچ کس به دیگری نمی دهد .     امام سجاد «ع»

خداوند به سپاسگزاری از خود پدر و مادر فرمان داده است از پدر و مادرش سپاس گزاری نکند ، خداوند را سپاس نگفته است . امام رضا «ع»

ما به انسان سفارش کردیم که به پدر ومادرش نیکی کند ، مادرش او را با رنج حمل کرد وبا رنج بر زمین نهاد .    سوره مبارکه احقاف ، آیه 15

*برگرفته از سایت www.aviny.com  

 




موضوع مطلب :


چهارشنبه 86 تیر 13 :: 7:13 عصر ::  نویسنده : محسن
نخل بستان پیامبر
فاطمه

دوباره نخل بستان پیمبر نو برآورده                            خدیجه در حریم قدسِ احمد، دختر آورده

چه دختر؟ دختری نیکو چو نیکو روضه مینو                 خدا در شأن این بانو ز جنت کوثر آورده

جهان را نورباران کرده این که زهرة الزهرا                   مه از بهر تماشا از گریبان سر برآورده

ز خورشید زمین گردون نماید کسب نور اکنون             که افلاک رسالت نیز نیکو اختر آورده

سرای مصطفی خود از صفا از عرش بهتر بود             نزول زهره زهرا صفای دیگر آورده

نه تنها لؤلؤ مرجان(1) به دامان آورد زهرا                     که بحر عصمت و عفت هزاران گوهر آورده

وصف دشمنان آل پیغمبر چه گویم من                        کتاب الله به ذمّ آن جماعت ابتر آورده

گلی از گلشن  جنت، مهی از طارم رفعت                  خوری از خاوری عصمت، جهان را انور آورده

یمن خلقتش عالم به بازار وجود آمد                           ز رأفت خالق سرمد درخشان گوهر آورده

به امر حیّ سبحانی پی گهواره جنبانی                      به همره مریم از جنت به خدمت هاجر آورده

خدیجه مریم آورده سرور عالم آورده                           به نسوان خاتم آورده ز مریم بهتر آورده

                                                                                                                "خباز کاشانی"

پی‌نوشت‌ها:

1. ناظر است به آیات مبارکه: مرج البحرین یلتقیان بینهما بزرخٌ لا یبغیان فبای آلاء ربکما تکذبان یخرج منهما اللؤلؤ و المرجان. (سوره رحمن، آیات 18،  19، 20، 21)

در تفسیر آیات مزبور نقل شده است که منظور از دو دریا که خداوند به هم در آمیخت حضرت علی و حضرت فاطمه زهرا علیهماالسلام است و مراد از لؤلؤ و مرجان؛ امام حسن و امام حسین علیهماالسلام می‌باشد.

(تفسیر صافی، جلد دوم، ص 641 – کتابفروشی اسلامیه، تهران)




موضوع مطلب :


چهارشنبه 86 تیر 13 :: 7:13 عصر ::  نویسنده : محسن
محمود کریمی
مولودی 1 Play Download
مولودی 2 Play Download
مولودی 3 Play Download
مولودی 4 Play Download
مولودی 5 Play Download
مولودی 6 Play Download
مولودی 7 Play Download
مولودی 8 Play Download
مولودی 9 - سال 85 Play Download
مولودی 10 - سال 85 Play Download
مولودی 11 - سال 85 Play Download
مولودی 12 - سال 85 Play Download
مولودی 13 - سال 85 Play Download
مولودی 14 - سال 85 Play Download

محمد طاهری
مولودی 1 Play Download
مولودی 2 Play Download
مولودی 3 Play Download
مولودی 4 Play Download
مولودی 5 Play Download
مولودی 6 Play Download
مولودی 7 Play Download
مولودی 8 Play Download
مولودی 9 - طاهری و کریمی Play Download

متفرقه
مولودی 1 Play Download
مولودی 2 Play Download
مولودی 3 Play Download
مولودی 4 Play Download
مولودی 5 Play Download
مولودی 6 Play Download
مولودی 7 Play Download
مولودی 8 Play Download
مولودی 9 Play Download
مولودی 10 Play Download
مولودی 11 Play Download




موضوع مطلب :


چهارشنبه 86 تیر 13 :: 7:13 عصر ::  نویسنده : محسن

عظمت حضرت فاطمه علیهاالسلام در سوره «هل‌اتی»

ولادت حضرت زهرا

در قرآن کریم می‌خوانیم:

انّ الابرار یشربون من کأس کان مزاجها کافوراً، عینا یشرب بها عبادالله یفجّرونها تفجیراً ... و کان سعیکم مشکوراً ... .

این آیات هنگامی بر قلب مصفّای پیامبر فرود آمد که بانوی سرفراز اسلام فاطمه علیهاالسلام و همسر گرانقدر و دو فرزند ارجمندش حسن و حسین در راه خدا انفاقی خالصانه نمودند.

محدّثان شیعه و اهل تسنّن از جمله «واحدی» در «البسیط» و «ثعلبی» در «تفسیر کبیر» و «ابوالمؤیّد موفّق» در «الفضائل» و دیگران آورده‌اند که:

این آیات درباره امیرمنان و فاطمه و حسن و حسین نازل شده است.

در اینجا به مطالبی که مفسّر نامدار اهل تسنّن «زمخشری» در تفسیر خویش در این مورد آورده است، بسنده می‌نمایم. او در این مورد در تفسیر خویش «کشّاف»، از «ابن عبّاس» آورده است که:

دو فرزند گرانمایه فاطمه علیها‌السلام، «حسن» و «حسین» بیمار شدند. پیامبر گرامی به همراه گروهی از یاران به دیدار آن دو آمدند و ضمن گفتگو فرمودند:

«علی جان! زیبنده است برای شفای فرزندانت نذری نمایی.»

آن حضرت به ‌همراه بانوی بانوان، و به پیروی از آنان «فضّه» آن زن شایسته و شاگرد و ارادتمند فاطمه علیهاالسلام نذر کردند که در صورت عنایت خدا و بهبود حال دو فرزند گرانمایه بیت رفیع رسالت و امامت، سه روز، روزه بگیرند و پس از اندکی، آنان بهبودی خویش را به یاری خدا باز یافتند.

امیرمومنان در شرایط سخت اجتماعی و اقتصادی آن روز جامعه، مقداری دانه برای تهیّه نان فراهم آورد و بانوی با تدبیر خانه‌اش، فاطمه علیها‌السلام طبق برنامه هر روز، یک سوم از آن را تبدیل به نان و موادّ غذایی نمود تا روزه بگیرند.

نخستین روز را روزه داشتند که افطار از راه رسید. آنان پس از نماز مغرب برای افطار آماده شدند که ناگهان بینوایی فقیر و درمانده به در خانه آنها آمد و کمک خواست و گفت:

السّلام علیکم یا اهل‌بیت محمّد! مسکین من مساکین المسلمین، اطعمونی اطعمکم الله من موائد الجنّة. فآثروه و باتوا لم یذوقوا الاّ الماء ... ؛ «سلام خدای بر شما ای خاندان پیامبر! فقیری مسلمانم و تقاضای کمک دارم. به من غذا دهید که خدای شما را از مائده بهشتی بهره‌ور سازد.»

خاندان امیرمنان همگی ایثار نمودند و تمامی غذای خویش را به آن فقیر دادند و با آب افطار کردند.

دوّمین روز را روزه گرفتند و به هنگام شام وقتی غذا را برای افطار در برابر خویش نهادند کودک گرسنه‌ای که سایه پدر را بر سرش از دست داده بود، از راه رسید و تقاضای کمک کرد. آنان نیز دگر باره ایثارگرانه، همه غذای خویش را به خاطر خدا به او هدیه کردند.

روز سوّم را روزه گرفتند ... و باز هم ایثار نمودند و غذای خویش را به اسیری انفاق کردند و او را به خاطر خشنودی خدا بر خویشتن مقدّم داشتند.

صبح آن روز بود که امیرمومنان به همراه دو نور دیده‌اش حسن و حسین به محضر پیامبر شرفیاب گشتند و آن حضرت هنگامی که به آنان نگریست، آثار گرسنگی سختی در آنان دید.

حضرت علی علیه السلام به ‌همراه بانوی بانوان، و به پیروی از آنان «فضّه» آن زن شایسته و شاگرد و ارادتمند فاطمه علیهاالسلام نذر کردند که در صورت عنایت خدا و بهبود حال دو فرزند گرانمایه بیت رفیع رسالت و امامت، سه روز، روزه بگیرند و پس از اندکی، آنان بهبودی خویش را به یاری خدا باز یافتند.

فرمود: علی جان! راستی که شما را در شرایط سخت و ناگواری می‌نگرم.

از این رو آن حضرت بپاخاست و به همراه آنان به خانه بازگشتند.

فاطمه علیها‌السلام در حال نیایش و عبادت بود امّا از شدّت گرسنگی و بر اثر روزه چند روزه، از سویی دیدگانش به گودی نشسته و از دگر سو شکم مبارکش بر پشت چسبیده بود. پیامبر از دیدن شرایط دخترش، سخت آزرده‌خاطر گردید و درست در همین لحظات بود که فرشته وحی فرود آمد و گفت:

هان ای محمّد! این ارمغان آسمانی است. این را بگیر و به داشتن چنین خاندان سرفراز و بشردوست و پاکباخته‌ای در بارگاه خدا افتخار نما که خداوند تو را در این مورد تهنیت می‌گوید و آنگاه این سوره مبارکه را بر پیامبر تلاوت کرد: هل‌اتی علی الانسان ...

ولادت حضرت زهرا

فشرده‌ای از پیام آیات

اینک بجاست که فشرده‌ای از تفسیر و پیام این آیات شریفه را از نظر بگذرانیم.

«انّ الابرار...»؛ واژه «ابرار» جمع «بارّ» یا «برّ» است و در این آیه شریفه منظور از «ابرار» و شایسته‌ترین بندگان خدا، عبارتند از: علی، فاطمه و حسن و حسین که درود خدا بر همه آنان باد.

«یشربون من کأس...» ؛ واژه «کأس» به مفهوم جامی است که در آن نوشیدنی‌ها را می‌نوشند. گاه به خود نوشیدنی نیز گفته می‌شود.

«کان مزاجها کافوراً...»؛ بیانگر این واقعیّت است که این نوشیدنی با آب گوارای چشمه‌ای آمیخته است که در بهشت پر طراوت و زیبا می‌جوشد و نام آن «کافور» است، چرا که آب گوارا و سرد و زلال آن چشمه در سپیدی و زلالی و سردی به «کافور» تشبیه شده است. گرچه از نظر خواصّ و آثار آن‌گونه نیست. و ممکن است «کافور» نام چشمه‌ای در بهشت باشد و این بنابراین است که «عیناً» عطف بیان یا بدل از «کافوراً» تصوّر گردد.

«عیناً یشرب بها عبادالله» ؛ چشمه‌ای که بندگان شایسته خدا از آن می‌نوشند. بندگانی که در بندگی خدا به اوج کمال پر کشیده‌اند و خدای بنده‌نواز در قرآن آنان را این‌گونه به وصف می‌کشد:

و عبادالرّحمن الّذین یمشون علی الارض هوناً ... .

«یفجّرونها  تفجیراً» ؛ آن آب جوشان و زلال و گوارای چشمه‌ را، به هر کجا که بخواهند به سهولت و آسانی، جاری می‌سازند.

«یوفون بالنّذر» ؛ آن بندگان شایسته و بایسته، به دلیل وفای به عهدها و نذرها در خور این پاداش پرشکوه می‌شوند چرا که «نذر» کار شایسته‌ای است که انسان در جهت خشنودی خدا، بر خویشتن واجب می‌سازد و روشن است که بنده شایسته‌ای که به نذر وفا کرد به دیگر عهدها و پیمان‌های خویش که خدا وفای به آنها را لازم ساخته است بهتر و با دقّت بیشتری وفادار می‌ماند.

«یخافون یومأ...» ؛ و از روزی که شرّ آن روز به گونه‌ای فراگیر است که دامن همه را می‌گیرد، اینان از آن روز می‌هراسند.

«و یطعمون الطّعام...» ؛ و با وجود این که خود بر اثر روزه‌داری و گرسنگی، به غذا نیازمندند و آن را دوست می‌دارند، باز هم خود نمی‌خورند و ایثارگرانه آن را به «فقیر» و «یتیم» و «اسیر» می‌خورانند، چرا که هم نیکوکاری و ایثار را دوست می‌دارند و هم نسبت به فقیران و محرومان و یتیمان ... پر مهر و دلسوزند.

«انّما نطعمکم لوجه الله...»؛ ما شما را تنها برای خشنودی آفریدگار هستی سیر می‌کنیم و هرگز از شما انتظار پاداشی نداریم.

به بیان «مجاهد» آن شایستگان بشردوست به هنگام سیر کردن گرسنگان سخنی نگفتند و خدای آگاه که از همه رازها و ژرفای دل‌ها آگاه است آنان را به خاطر این ایثار خالصانه مورد ستایش قرار داد.

«انّا نخاف من ربّنا یوماً عبوساً قمطریراً...» ؛ ما از پروردگار خویش از روزی که سخت تیره و تار و آشفته است بیمناکیم.

آری قرآن روز رستاخیز را به ‌خاطر شدّت هراس‌انگیز بودنش به شیر خشمگین و یا سردمدار خودکامه و تندخو و خشن، تشبیه می‌نماید.

«کان مزاجها کافوراً...»؛ بیانگر این واقعیّت است که این نوشیدنی با آب گوارای چشمه‌ای آمیخته است که در بهشت پر طراوت و زیبا می‌جوشد و نام آن «کافور» است، چرا که آب گوارا و سرد و زلال آن چشمه در سپیدی و زلالی و سردی به «کافور» تشبیه شده است. گرچه از نظر خواصّ و آثار آن‌گونه نیست. و ممکن است «کافور» نام چشمه‌ای در بهشت باشد و این بنابراین است که «عیناً» عطف بیان یا بدل از «کافوراً» تصوّر گردد.

«فوقاهم الله شر ذلک الیوم...»؛ پس خدای پر مهر نیز آنان را به پاداش این ایثار و اخلاص و انفاق از شرارت و زیانباری آن روز نگاه می‌دارد.

«و لقّاهم نضرة و سروراً»؛ و به آنها طراوت و خرّمی چهره و شادمانی و سرور قلب ارزانی می‌دارد.

«و جزاهم بما صبروا جنّة و حریراً» ؛ و بدان جهت که در انفاق و ایثار خویش بر گرسنگی سخت، شکیبایی ورزیدند پاداش پرشکوه بهشت و حریر را به آنان عنایت می‌کند.

ولادت حضرت زهرا

امّا در بهشت زیبای خدا

آنگاه خدای سبحان به ترسیم حالات معنوی و انسانی آنان در بهشت زیبا و پرطراوت خدا اشاره می‌کند و می‌فرماید:

1- «متکّین فیها علی الارائک...» ؛ در بهشت جاودانه خدا، این شایسته کرداران بارگاهش، در اوج آسایش و رفاه و آرامش بر تخت‌ها تکیه می‌زنند.

2- «لایرون فی‌ها شمساً...»؛ در آنجا، نه خورشیدی را می‌نگرند که از شدّت حرارت آن به رنج افتند و نه سوز سرمایی که آنان را آزار رساند.

3- «و دانیة علیهم ظلالها...»؛ بر زیر درختان پربار و آرام‌بخشی هستند که سایه‌های آنها به آنان نزدیک است و میوه‌های رنگارنگش فرو افتاده و چیدن و بهره‌وری از آنها برای آنان آسانِ آسان است.

4- « و یطاف علیهم بآنیةٍ من فضّة...»؛ در آنجا جام‌های نقره و ظرف‌های آبگینه و بلورین که خدا آنها را به اراده خویش پدید آورده است و مملو از روزی‌ها و نعمت‌های خدا هستند، پیرامون آنان گردانده می‌شود. و آبگینه‌های نقره‌فام و زیبایی که در نهایت لطافت و دقّت طراحی شده ... مملو از نعمت‌ها بر آنان ارزانی می‌گردد.

5- و در آنجا از چشمه‌های «زنجبیل» و «سلسبیل» سیراب می‌گردند.

6- و کارگزاران و خدمتگزاران بهشت به آنان خدمت می‌کنند.

7- و شکوه و اقتدار بزرگی که همراه با انواع نعمت‌هاست و نیز لباس‌های پرشکوهی از دیبای سبز و انواع زینت‌ها و آراستگی‌ها، به آنان ارمغان می‌گردد و شرابی پاک و مقدّس می‌نوشند.

شگفت این که، خداوند با این که در این آیات، از انواع نعمت‌های بهشت سخن به میان آورده است، به خاطر مقام والای «فاطمه» از حوریان بهشت نام نمی‌برد، چرا که آیات درباره شخصیّت والای امیرمومنان و فاطمه زهرا، دخت سرفراز پیامبر است. همو که سالار بانوان گیتی است و برتر و والاتر و شکوهبارتر از حوریان بهشت می‌باشد.

 

منبع:

کتاب فاطمة الزهرا؛ از ولادت تا شهادت، آیة الله فقید سید محمدکاظم قزوینی، ترجمه علی کرمی.




موضوع مطلب :


چهارشنبه 86 تیر 13 :: 7:13 عصر ::  نویسنده : محسن

معنای نام "فاطمه" چیست؟

ولادت حضرت زهرا

روایات گوناگونی در مورد نامگذاری آن حضرت به این نام مبارک نقل شده است که ما پیش از ترسیم این روایات خاطر نشان می‌سازیم که؛ نام مقدّس فاطمه از واژه «فطم» که به معنای بریدن و جدا کردن است، برگرفته شده است. بر این اساس هنگامی که گفته می‌شود:

«فطمتِ الامُ طفلها» و یا «فطمت الحبل» به این معناست که مادر، کودک خویش را از شیر برگرفت و یا ریسمان بریده شد.

علاّمه مجلسی در این مورد می‌گوید:

چه بسیار که اسم فاعل به مفهوم اسم مفعول می‌آید. برای نمونه: «سرٌّ کاتم» و «مکانٌ عامر» که به مفهوم مکتوم و معمور، یعنی پوشیده داشته شده و آباد شده، آمده است. همان‌گونه که در قرآن شریف نیز: فی عیشة راضیة» به معنای «فی عیشة مرضیة» آمده است.

و اینک برخی از روایات پیرامون این نام مقدّس:

 

پیروان او از آتش در امان داشته شده‌اند

ششمین امام نور از پدران گرانمایه‌اش و آنان از پیامبر گرامی آورده‌اند که فرمود:

ان جبرئیل قال له: ... سُمّیت فاطمة، فی الارض، [لانها] فطمت شیعتها من النار. (1)

فرشته وحی برای او پیام آورد که: این دخت گرانمایه در زمین، «فاطمه» نامگذاری شد، چرا که پیروان راستین او از آتش دوزخ در امان داشته شده‌‌اند.

 

خدا، او و پیروانش را از آتش در امان داشته است

هشتمین امام نور از پدران گرانقدرش و آنان از پیامبر آورده‌‌اند که فرمود:

یا فاطمة أتدرین لمَ سُمّیتِ فاطمة؟ فاطمه جان! می‌دانی چرا به این نام، نامگذاری شده‌ای؟

قال علی علیه‌السلام: لمَ سُمّیتِ؟ امیرمومنان پرسید: چرا؟

قال: لانها فطمت هی و شیعتها من النار.(2) فرمود: بدان دلیل که او و پیروان راستین‌اش از آتش دوزخ در امان داشته شده‌اند.

و نیز فرمود:

سمّیت فاطمة لان الله فطمها و ذریّتها من النار، من لقی الله منهم بالتوحید و الایمان بما جئت به(3)؛ او فاطمه نامیده شده چرا که خدای جهان‌آفرین او و هر کدام از نسل پاکش که خدای را با توحیدگرایی و ایمان به آنچه من آورده‌ام، دیدار کند، همه را، از آتش در امان داشته است.

و نیز از پیامبر آورده‌اند که فرمود:

انّما سمّیت ابنتی فاطمة، لان الله فطمها و ذرّیتها و محبّیها عن النار(4) ؛ دخترم فاطمه تنها بدین جهت به این نام مقدّس نامیده شد که خدا او و نسل پاک و دوستداران واقعی‌اش را از آتش دوزخ در امان داشت.

و نیز از پنجمین امام نور آورده‌اند که فرمود:

در روز رستاخیز فاطمه علیهاالسلام بر نزدیک در دوزخ می‌ایستد و نیایش‌گرانه رو به آسمان می‌گوید:

الهی و سیدی، سمّیتنی فاطمة، ... (5)

ولادت حضرت زهرا

خدای من! سالار من! شما نام مرا فاطمه برگزیدی و به مهر خویش مرا و دوستداران نسل مرا از آتش در امان داشتی. بار خدایا! وعده تو حقّ است و تویی که در وعده‌هایت تخلّف نمی‌ورزی.

از جانب خدا ندا می‌رسد که:

هان ای فاطمه! درست گفتی، من تو را بدین نام نامگذاری کردم و تو و دوستداران تو و نسل تو را که ولایت تو و نسل تو را داشته باشند، همه را از آتش دوزخ در امان داشته‌ام. درست می‌گویی، وعده‌ام حقّ است و من در وعده‌های خویش تخلّف نمی‌ورزم ... .

 

او را از هر ناپسندی در امان داشت

از امام صادق علیه السلام روایت است که فرمود:

آیا می‌دانید مفهوم واژه «فاطمه» چیست؟

یکی از شاگردان آن حضرت می‌گوید، گفتم: سرورم شما بفرمایید چیست؟

فرمود: یعنی او از بدی‌ها و ناپسندی‌ها جدا شده است.

آنگاه فرمود: اگر امیرمومنان با او پیمان زندگی مشترک امضاء نمی‌کرد، از آدم گرفته تا روز رستاخیز، در کران تا کران زمین، همتا و همشأنی برای او پیدا نمی‌شد.

گفتنی است که این روایت را گروهی از دانشمندان و محدّثان اهل تسنّن از جمله: «ابن شیرویه دیلمی» از «امّ سلمه»، آن بانوی با شخصیّت آورده است که می‌گوید: «پیامبر فرمود: اگر خدا علی را نیافریده بود، برای «فاطمه» همشأنی نبود.»

این مطلب را خوارزمی در کتاب «مقتل الحسین» ، ترمذی در کتاب «مناقب»، مناوی در «کنوز الحقایق»

و قندوزی در «ینابیع المودّة» از «امّ سلمه» و از «عبّاس» عموی پیامبر روایت کرده‌اند.

 

برکت شناخت او

از ششمین امام نور آورده‌اند که:

دخت فرزانه پیامبر فاطمه علیها‌السلام، بدان دلیل به این نام مبارک نامیده شد که آفرینش از شناخت و معرفت او برگرفته شده است. (6)

و انّما سُمّیت فاطمه لأن الخلق فطموا عن معرفتها. (7)

 

امتیاز او بر دیگران

از پنجمین امام نور حضرت باقر علیه‌السلام آورده‌اند که فرمود:

آنگاه که فاطمه علیها‌السلام ولادت یافت، خداوند به فرشته‌ای وحی فرمود که نام «فاطمه» را بر زبان پیامبر جاری سازد. از این رو پیامبر گرامی به خواست خدا نام گرانمایه او را «فاطمه» نهاد. سپس خدا به آن بانوی با فضیلت فرمود: من به وسیله دانش و بینش، تو را از دیگر بندگان جدا ساخته و بر همه آنان برتری بخشیدم و تو را پاک و پاکیزه ساختم.

آنگاه امام باقر علیه‌السلام فرمود:

به خدای سوگند که خدا این بانوی گرانمایه را به وسیله دانش و بینش از دیگران ممتاز ساخت و از همان عالم «ذر» او را پاک و پاکیزه قرار داد.

 

پی نوشت‌ها:

1- بحارالانوار، ج 43، ص 18.

2- بحارالانوار، ج 43، ص 14/ ذخائر العقبی، ص 26، چاپ قاهره / ینابیع المودة، ص 194 .

3- بحارالانوار، ج 43، ص 14.

4- ینابیع المودة، ص 397، چاپ استامبول/ نور الابصار، ص 41، چاپ مصر .

5- بحارالانوار، ج 43، ص 15 .

6- بحارالانوار، ج 43، ص 65 .

7- بحارالانوار، ج 43، ص 65 .

منبع:

کتاب فاطمة الزهرا؛ از ولادت تا شهادت، آیة الله فقید سید محمدکاظم قزوینی، ترجمه علی کرمی.




موضوع مطلب :


چهارشنبه 86 تیر 13 :: 7:13 عصر ::  نویسنده : محسن
  • شفا یافته: فاطمه استا نیستی

  • متولد 1344- اهل کلات نادری

  • بیماریها: ALL ، سرطان خون، فلج بدن، عفونت کلیه

در آیینه مقابل تصویر شکسته و رنجور زنی را دید که هیچ شباهتی با او نداشت، رنگ پریده، رخساری تکیده و چین عمیقی که زیر چشمان به گودی نشسته اش هویدا شده بود، چهره اش را پیرتر از آنجه بود نشان میداد با حسرت آهی کشید و از آیینه رو گرداند، اما آیینه ای دیگر برابر با نگاهش ایستاده بود، با حیرت به عقب برگشت، باز هم آیینه ای، تصویر مضطربش را منعکس کرد. دور خود چرخید. چهار سویش را آیینه ها گرفته بودند. گویی زندانی آیینها شده بود. حس کرد آیینه ها به او نزدیک می شوند. زندانش تنگ ترو تنگ تر می شد تصویرش در میان آیینها تکثیر شده بود ، خواست تا از حصار آیینه ها بگریزد. خود را به آیینه ای زد، بی آن که بشکند، درون آیینه گم شد، اما در آیینه های دیگر، تصویرهای تکراری اش به او خندیدند.
مضطرب شده بود، حیرت و ناباوری به جانش افتاده بود، خواست که فریاد بکشد. اما گویی تصاویر متعددش از هر آیینه ای دستی انداخته بودند گلویش را محکم می فشردند . دیگر آیینه ها آنقدر به او نزدیک شده بودند که از چهار سو به آن چسبیده بودند، تصویر خودش را هم در آیینه ای نمی دید.
هراس به جانش ریخته بود، احساس کرد که جانش از چشمانش بیرون می رود. بی اختیار پلکهایش را گشود همه جا نورانی بو. نوری شدید، دیدگانش را زد، کسی که به او نزدیک شده بود دیده نمی شد.
در نور غرق شده بود، تو گویی خود منبعی از نور بود که در نگاه مضطرب او می بارید،چشمانش را بست و دوباره باز کرد، آیینه ای کوچک و سبز روبه رو با نگاهش یافت که تصویرش را منعکس کرده بود، لبخندی زد، تصویرش هم خندید، دیگر آن شکستگی و رنجوری قبل را در چهره اش نمی دید، حتی چروکی هم در صورتش دیده نمی شد، چشمانش نیز به گودی نرفته بود، درست مثل قبل از آنی که مریض بشود و در بیمارستان بستری گردد. شاداب بود، شاداب و سرحال، از خوشحالی فریادی کشید و خود را در فضا رها کرد. محمود به حتم چیزی را از او مخفی می کرد. این را او از نگاه نگرانش می فهمید. از وی پرسید.
محمود جوابی، عجولانه داد و سعی کرد تا موضوع صحبت را عوض کند، طفرة او از جواب، مسأله را بغرنج تر کرد، دیگر حتم پیدا کرد که برایش اتفاقی افتاده است.
اما چه بود این اتاق؟ نمی دانست.
می دید که هر روز رنجورتر و ضعیف تر می شود و فهمید که دردی لاعلاج به جانش افتاده است. دکترها چیزی به او نمی گفتند، اما می دید که با محمود پچ پچ سوأل برانگیز دارند محمود به او چیزی نمی گفت، همیشه وقتی دربارة مریضی اش از او پرسش می کرد با لبخندی زورکی و قیافه ای ساختگی که سعی می کرد اندوهش را پنهان سازد. می گفت: چیز مهمی نیست، یه بیماری جزئیه، زود خوب می شی، بهت قول می دم. اما بیماری او جزئی نبود، این را وقتی فهمید که از پاهایش قدرت حرکت سلب شده بود. فلج شده بود، شوهرش به اصرار سعی می کرد به او بقبولاند که چیز مهمی نیست، اما او دیگر به حرفهای محمود و قیافه ظاهراً شاد و آن لبخندهای تصنعی او بی توجه بود.
حالا می دانست که در خزان زده بهار زندگی به زمستان سرد رسیده است، فهمیده بود که چون برگی باید از درخت زندگی جدا شود و بر زمین بیفتد.
میدانست که مرگ به استقبالش آمده است. خیلی زود، زودتر از آن که تصورش را می کرد. آخرین بار که معاینه شد، از نگاه سرد و پر یأس دکترها حقیقت را خواند. آنها به او چیزی نگفتند، اما محمود را به کناری کشیده به او گفتند:
- دیگه کارش تمومه. از دست ما کاری ساخته نیست. محمود تکیه اش را به دیوار داد و آرام سر خورد و زمین نشست. سرش را میان دستانش برد و نگاهش به کف اتاق خیره ماند، هیچ نگفت، اما درونش غوغایی بود. به یکباره از جابرخاست، خودش را به دکتر رساند و گفت: می تونم با خودم ببرمش؟ کجا؟ - میخوام برمش مشهد، دخیل امام هشتم(ع).
- این غیر ممکنه، حرکت براش خوب نیست، محمود تقریبا فریاد کشد.
- شما که قطع امید ک ردین دکتر، شما که می دونید می میره، پس اجازه بدین به جای این جا با خودم ببرمش مشهد، بذارین اگه می خواد بمیره کنار قبر امام هشتم (ع) بمیره.
دکتر سری تکان داد و گفت: برای ما مسئوولیت داره، ما نمی تونیم این اجازه رو به شما بدیم. محمود بازوی دکتر را گرفت و گفت:
- آخه یک جنازه رو می خوای ببری مشهد که چی بشه؟ محمود، خود را به آغوش دکترا انداخت، شانه هایش شروع به لرزیدن کرد. دکتر عینکش را جا به جا کرد.
محمود با گریه گفت: فاطمه هنوز جوونه، دکتر! خیلی جوونه، هنوز زوده بمیره، اونو می برم مشهد، دخیل امام هشتم (ع) می بندمش و از او می خوام شفاش بده.
امام مظلوم ما خیلی روؤفن، می دونم که دلشون به جوونی فاطمه می سوزه، یه امیدی تو دلم می گه که فاطمه تو مشهد شفا پیدا می کنه
آره دکتر! فاطمه رو می برم مشهد تا شاید ان شأا... فرجی بشه و شفا پیدا کنه، خودش را از آغوش دکتر کند و نگاه بارانی اش را در نگاه خیس دکتر انداخت، پرسید: اجازه می دید دکتر؟ دکتر از زیر عینک با گوشة انگشت شستش جلوی بارش قطره های اشک را گرفت، سری تکان داد و گفت: باشه اونو ببر ان شأا..... که شفا پیدا می کند. خسته بود، خیلی خسته، همین بود که تا کنار پنجره فولاد نشست به سرعت خوابش برد، خواب عجیبی دید. خواب آیینه هایی که او را حبس کرده بودند جانش به لبش آمده بود، خواست که فریاد بزند اما گویی گلویش را محکم گرفته بودند.
چشمانش را که بست، صدای مهیب شکستن آیینه ها را شنید، چشم باز کرد، نوری در نگاهی درخشید، حصار آیینه ها شکسته بود و دستی پر نور آیینه ای سبز را روبه روی نگاه او گرفته بود. تصویر خودش را در آیینه دید، اثری از درد در چهره اش دیده نمی شد، گویی سالم شده بود. حسی غریب به جانش افتاده بود، دلش می خواست صاحب آن دستان نورانی را ببیند و بر آنها بوسه بزند، از جا برخاست، روی پاهای خودش پاهایی که تا لحظاتی قبل هیچ حرکتی نداشت. تحیر کرد به پاهایش نگاه کرد، سالم بودند، دستی بر آنها کشید، هیچ دردی احساس نکرد، از خوشحالی فریادی کشید و به هوا پرید.
با شفا یافتن او، صدای نقاره خانه برخاست. زنها به سویش دویدند، تا به خود آمد، بر امواج دستهای زائران حرم بالا رفته بود. محمود به دستانی می نگریست که فاطمه را بر خود داشت، فاطمه در امواج دستها فرو رفت، قطره ای اشک از گونة محمود بر پهنة صورتش فرو چکید، زانو زد و سجده کرد. سجدة شکر، سجدة سپاس و تشکر از حضرت رضا(ع)
.




موضوع مطلب :


سه شنبه 86 تیر 12 :: 2:15 عصر ::  نویسنده : محسن
<   <<   66   67   68   69   70   >>   >   
درباره وبلاگ

کارشناس اتاق عمل دانشگاه علوم پزشکی زنجان
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
آمار وبلاگ
بازدید امروز: 13
بازدید دیروز: 44
کل بازدیدها: 392351