سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
جوانه های امید
اینجا قرار گاه است... قرارگاه فرهنگ و اندیشه قرارگاه رشد و پویایی قرارگاه افسران جنگ نرم قرارگاه بصیرت و بیداری...
در کلاس تفسیر موضوعی قرآن، دانشجویی از استاد پرسید:

استاد اگر شما خدا را  به من نشان بدهید عبادتش می کنم تا وقتی خدا را نبینم اورا عبادت نمی

 کنم. استاد به انتهای کلاس رفت وبه  دانشجو گفت : آیا مرا می بینی؟

دانشجو گفت: نه استاد وقتی پشت من به شما باشه مسلما شما را

 نمی بینم. استاد کنار او رفت نگاهی به او کرد وگفت: تا وقتی به خدا

پشت کرده باشی او را نخواهی دید

 




موضوع مطلب :


چهارشنبه 91 آذر 22 :: 1:54 عصر ::  نویسنده : محسن
شعر پهباد در کتاب ادبیات دبستان ( ایران ) :


یه پهباد دارم حرفه ایه

رنگش فقط نقره ایه

می زنم زمین هوا میره 

نمیدونی تا کجا میره 

من این پهبادو نداشتم 

.
.
.

شعر پهباد در کتاب ادبیات دبستان ( آمریکا) :


پهبادی دارم خوشگله فرار کرده زدستم

دوریش برایم مشکله کاشکی اونو می بستم

ای خدا چه کار کنم پهبادمو پیدا کنم

ای چه کنم وای چه کنم کجا اونو پیدا کنم




موضوع مطلب :


چهارشنبه 91 آذر 22 :: 1:51 عصر ::  نویسنده : محسن

این مطلب از وبلاگ " آن روزها" نقل می شود http://khatereha87.blogfa.com

 

حافظ به همراه سعدی ، یعنی غزل های داوود
یوسف، سلیمان، سیاوش، یعنی بدل های داوود

جای کسی جا زدن ها، تا جبهه ها پر زدن ها
بیچاره عابد چه داند راز دغل های داوود

والفجرها، کربلاها، آن روزها! آن صفاها
هرگز ندارد بها، ها! جنگ و جدل های داوود

غیر خدا را گسل شد، در آسمان ها مثل شد
شد این چنین پر ثمر شد، وصل و گسل های داوود

ف مثل فاتح بنامید، چ مثل چشمان داوود
دلهای ما را بنامیید ، ت مثل تل های داوود

مردی شبیه غزل شد، مجنون به شیرین بدل شد
آری چه شیرین مثل شد، ضرب و العمل های داوود

                                                                   (خسته)




موضوع مطلب :


چهارشنبه 91 آذر 22 :: 10:9 صبح ::  نویسنده : محسن

 

شهید محمد مهدی بادی

یکی از آخرین روزهای آبان 62 که آفتاب ، اندک اندک از مناره های حرم رضوی پایین می آمد، من و شهید تبریزی با جوانی خوش سیما، به ازای آفتاب، در کوی چهار باغ مشهد، مواجه شدیم. اواز کتابی که در بغل داشت ، معلوم بود به کلاس می رود وعجله دارد. او که تقریباً هم سن وسال ما، (یعنی تقریباً نوزده سالش) بود، مانند ما دوتن، یک اُُوِرکُُُُُُُُُت کره ای بر تن داشت، - لباسی که آن سال ها، یکی از نشانه های  بچه های جنگ بود- یکباره چشمش به حسن تبریزی افتاد. چهره اش مانند گل شکفت و به سوی او پر کشید و به گرمی در آغوشش فشرد. با من نیز-به افتخار شهید تبریزی- روبوسی کرد. بلا فاصله اطلاعات اولیه بین ما مبادله شد و شتابان از ما جدا شد و به سوی کلاس گام برداشت. از تبریزی پرسیدم: - با این پسر نورانی از کجا آشنا شده ای؟ گفت:- از قم. فامیلش آقای بادی است. پسر خیلی باحالی است. - بادی ؟ عجب فامیلی ؟ چند روز بعد، بیشتر آشنا شدیم واسم و فامیلی یکدیگر را یاد گرفتیم. آری او محمد مهدی بادی بود واهل بیرجند. احتمالاً مدتی هم در قم درس خوانده بود . در کلاس منطق(حاشیه) به هم رسیدیم. این کلاس هر روز ساعت 7 صبح  در مسجد ملا حیدر، توسط استاد واعظی تدریس می شد .مهدی بادی در کلاس های دیگری هم شرکت می کرد که ما از آن بی خبر بودیم . از اخلاقش معلوم بود که استاد خصوصی دارد . نمی دانم کجا تربیت شده بود خیلی مؤدب ، متخلق و با تربیت بود. من با خود می گفتم  خدا خیر دهد به کسی که این پسر را تربیت کرده است.  یک روز بنده و شهید تبریزی را به مهمانی ناهار دعوت کرد و از غذای خوبی که پخت ، معلوم بود اهل هنر و ذوق و سلیقه هم هست. پس از دو هفته من و تبریزی هم خواستیم محبت مهدی را به بهترین صورت تلافی کنیم. او را به ناهار دعوت کردیم و شهید تبریزی یک قابلمه ی بزرگ ماکارونی پخت که خوب از آب در نیامد. یعنی از خمیر نانواها کمی خمیرتر بود! مهدی بادی هر چقدر خواست - حتی یک لقمه- نتوانست از آن غذا! بخورد و فقط چند تکه از ته دیگ آن را یر داشت وبه دهانش گذاشت ولی هیچ حرفی به زبان جاری نکرد.  سفره را جمع کردیم  و چایی آوردیم مهدی بر خاست و خدا حافظی کرد.به تبریزی گفتم خیلی خوب تلافی کردیم! تبریزی گفت به زودی جبران خواهیم کرد. ولی ظاهراً اعزام هر سه نفر به جبهه اجازه ی این جبران را نداد و...مهدی بادی بسیار کم حرف و فکور بود. و حتی یک کلمه را هم بدون تآمل و تفکر بر زبان جاری نمی کرد. در مدت چند سالی که با او رفیق بودیم نه تنها کلمه ی لغو بلکه هیچ واژه ی اضافی هم از او نشنیدیم . حرفهایش مانند جملات ویرایش شده ای بود که هیچکس نمی توانست در آن حشویات پیدا کند. بادی، زودتر از همه ی دوستانش ازدواج کرد ولی در حصار خانه و کاشانه، تاب نیاورد و فاصله ی ازدواج و عروجش چندان طول نکشید. من در جبهه بودم و به کسی که خبر شهادت مهدی را به من داد، چندین بار گفتم انشاءالله که دروغ است.  ولی وقتی که خیر را باور کردم گفتم او واقعاً لایق شهادت بود .او خانه و خانمان را به خدا سپرد و آنها را در فراقش داغدار کرد. من این روزها  خیلی به یاد مهدی بادی می افتم و ناخود آگاه این شعر عبدالجبار کاکایی را با یاد او زمزمه می کنم:

مثل باد می وزید ، جایتان کجاست؟       مثل رود می خزید پایتان کجاست

در زمین ما به غیر دام و دانه نیست       در هوا ترانه ی رهایتان کجاست

  دل ز پوزخند قاب ها ملول شد              چهره ی لطیف و با صفای تان کجاست

   پیر کرد جستجوی روحتان مرا              ای به رنگ باد، رد پایتان کجاست. 




موضوع مطلب :


چهارشنبه 91 آذر 22 :: 9:59 صبح ::  نویسنده : محسن

 

بر لب آبم و از داغ لبت می میرم

هر دم از غصه جانسوز تو آتش گیرم

سعی بسیار نمودم که کنم سیرابت

گشتم آخر خجل از کوشش بی تاثیرم

اکبرت کشته شد و نوبتم آخر نرسید

سینه ام تنگ شد از بس که بود تاخیرم

کربلا کعبه عشق است و منم در احرام

شد در این کعبه عشاق دو تا تقصیرم

دست من خورد به آبی که نصیب تو نشد

چشم من داد از آن آب روان تصویرم

باید این دیده و این دست دهم قربانی

تا که تکمیل شود حج من و تقصیرم

زین جهت دست به پای تو فشاندم بر خاک

تا کنم دیده فدا چشم به راه تیرم

سعی ها کرد عدو تا کندم از تو جدا

با وجودت که تواند که کند تسخیرم

بوته عشق تو کرده است مرا چون زر ناب

دیگر این آتش غمها ندهد تغییرم

غیرتم گاه نهیبم زند از جا بر خیز

لیک فرمان مطاع تو شود پا گیرم

 

شاعر:استاد حسان




موضوع مطلب :


چهارشنبه 91 آذر 22 :: 9:46 صبح ::  نویسنده : محسن

 

ما تا الان که رسیدیم اینجا، فقط از قدرت حافظه مون استفاده کردیم، نه قدرت تفکرمون!




موضوع مطلب :


سه شنبه 91 آذر 21 :: 5:47 عصر ::  نویسنده : محسن

مدت‌هاست که شایعات مختلفی در مورد به پایان رسیدن دنیا در سال 2012 و در روز 21 دسامبر (مصادف با اول دی ماه) در وبلاگ‌های مختلف و شبکه‌های اجتماعی رد و بدل می‌شود و هر روز ابعاد گسترده‌تری نیز به خود می‌گیرد.

 

رای این شایعات منابع و استنادات مختلفی نیز مطرح می‌شود. تقویم قوم مایا، پیش‌گویی‌های نوستراداموس و حتی منابع مذهبی و باستانی از جمله مواردی هستند که مطرح‌کنندگان این شایعه به آن استناد می‌کنند و نتیجه می‌گیرند که دنیا باید در این روز به پایان برسد.

این موضوع مختص ایران نبوده و در سرتاسر دنیا مطرح شده است. شایعه دیگری نیز که در این زمینه مطرح شده بحث خاموشی سه روزه زمین و ورود زمین به دوره جدیدی از حیات خود است. تمام این شایعات و گسترش آن موجب شد تا سازمان هوانوردی و فضا آمریکا (ناسا) به این ادعاها واکنش نشان دهد. مطلب زیر از پایگاه اطلاع‌رسانی ناسا برداشت شده و در آن به سوالات مطرح در این مورد پاسخ داده شده است:

سوال) آیا در سال 2012 خطری زمین را تهدید می‌کند؟ بسیاری می‌گویند که جهان در دسامبر 2012 به پایان می‌رسد.
ناسا) جهان در سال 2012 به پایان نمی‌رسد. سیاره ما بیش از 4 میلیارد سال به خوبی عمر کرده و دانشمندان معتبر دنیا هم می‌گویند در سال 2012 هیچ خطری زمین را تهدید نمی‌کند.

سوال) ریشه این پیش‌گویی که زمین در سال 2012 به پایان می‌رسد، از کجا آمده؟
ناسا) این داستان اولین بار با این ادعا آغاز شد که سیاره‌ای به نام «نیبیرو» که سومری‌ها آن را کشف کرده‌اند، در حال حرکت به سوی زمین است. ابتدا گفته می‌شد که این فاجعه در ماه می 2003 رخ می‌دهد و زمانی که این تاریخ گذشت و هیچ اتفاقی نیفتاد، زمان موعد به دسامبر 2012 تغییر کرد و به تقویم باستانی «مایا» ها که تحول بزرگ در سال زمستان 2012 را پیش‌بینی کرده بود، ربط داده شد. به همین دلیل هم تاریخ 20 دسامبر به عنوان روز موعد پیش‌بینی شد.

سوال) آیا تقویم مایاها در دسامبر 2012 به پایان می‌رسد؟
ناسا) دقیقا همانطور که تقویم‌هایی که در خانه دارید پس از 31 دسامبر به پایان نمی‌رسد، تقویم مایا هم پس از 21 دسامبر 2012 تمام نمی‌شود. این تاریخ پایان یک دوره بزرگ تویق مایا است و پس از آن همانطور که تقویم شما با اول ژانویه ادامه می‌یابد، این تقویم هم با آغاز یک دوره بزرگ دیگر ادامه می‌یابد.

سوال) آیا ناسا وقوع تاریکی سرتاسری زمین در تاریخ 23 دسامبر تا 25 دسامبر را پیش‌بینی می‌کند؟
ناسا) قطعا نه. نه ناسا و نه هیچ سازمان علمی دیگری چنین پیش‌بینی نکرده است. گزارش‌های غلطی که در این مورد منتشر شده، ادعا کرده‌اند که چیزی نظیر بروز «به خط شدن گیتی» موجب حاکم شدن این تاریکی می‌شود. اصلا چنین ترازی وجود ندارد (سوال بعد را ببینید). این شایعات برگرفته از یک پیام آماده‌سازی است که «چارلز بولدن» مسئول ناسا منتشر کرده. این پیام بخشی از یک برنامه دولتی است که با هدف بالا بردن آمادگی مردم انجام گرفته، اما هیچ‌گاه در آن صحبتی از بروز تاریکی نشده است.

سوال) آیا این امکان وجود دارد که کرات به نحوی در یک راستا قرار گیرند که بر زمین تأثیر بگذارند؟
ناسا) حداقل تا چند دهه آینده چنین همراستایی رخ نمی‌دهد و حتی اگر هم چنین پدیده‌ای اتفاق افتد، تأثیر آن بز رمین بسیار ناچیز است. به عنوان نمونه، در سال 1962 چنین هم ترازی رخ داد، و دو مورد دیگر هم در سال‌های 1982 و 2000 اتفاق افتاد. در هر دسامبر هم زمین و خورشید با مرکز کهکشان راه شیری هم تراز می‌شوند، اما این یک رخداد سالانه است که هی تبعاتی هم ندارد.

 

 



ادامه مطلب ...


موضوع مطلب :


شنبه 91 آذر 18 :: 2:46 عصر ::  نویسنده : محسن
<   <<   26   27   28   29   30   >>   >   
درباره وبلاگ

کارشناس اتاق عمل دانشگاه علوم پزشکی زنجان
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
آمار وبلاگ
بازدید امروز: 3
بازدید دیروز: 16
کل بازدیدها: 392275