سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
جوانه های امید
اینجا قرار گاه است... قرارگاه فرهنگ و اندیشه قرارگاه رشد و پویایی قرارگاه افسران جنگ نرم قرارگاه بصیرت و بیداری...

هو الذی انزل علیک الکتاب ):(و او کسی است که کتاب را برتو نازل کرد)در این آیه برای فرستادن کتاب از لفظ (انزال )استفاده شده است ،علت این تعبیر این بوده که مقصود بیان پاره ای از اوصاف و خواص مجموع کتاب نازل شده است ، نه اوصاف اجزای آن ،(منه ایات محکمات هن ام الکتاب واخرمتشابهات ):(بعضی از آیات آن ،آیات محکم است که اصل کتابند و بعضی دیگرآیات متشابهند)، (ایات محکمات )آیاتی هستند که عاری از خلل و فساد هستند ونفوذ ناپذیر و تردید ناپذیر می باشند و منعی در آنها وجود دارد که توأم با اصلاح است ، البته همه آیات قرآن متقن و محکم هستند، اما این آ یات از اتقان بیشتربرخوردارند، (کتاب احکمت ایاته ثم فصلت ): (قرآن کتابی است که آیات آن محکم بوده و سپس بخش بخش شده است )(1)، وکلمه (ام )به معنای اصل و مرجع است و زیرا این آیات مرجع برای آیات متشابه می باشد و این آیات محکمه دربین خود هیچ اختلافی ندارند، بطوری که گویا همه یکسان و بهم پیوسته هستندو اما(متشابهات )تشابه یعنی توافق چند چیز مختلف و اتحاد آنها درپاره ای ازاوصاف و کیفیات ، پس آیات متشابه مقصود و مرادشان متعین و مشخص نیست تا شنونده به محض شنیدن آن ، آنها را بفهمد، بلکه بین یک معنا و معانی دیگرمردد می باشد، تازمانی که به محکمات کتاب رجوع کند معنای واقعی را درک کند، بنابراین تمام آیات قرآن به مدلول خویش گویا هستند، خواه آن مدلول برای شخص بررسی کننده و دانا آشکار باشد یابه جهت کوتاهی فهم او یا عدم درایتش نسبت به ناسخ و منسوخ از او مخفی بماند و آن را درک نکند، بنابراینکه آیات متشابه گنجهای مخفی واعجاز قرآن هستند که به مرور زمان کشف می شوند تا حجت در هر زمان و مکان بر مردم اقامه گردد و به هر حال آیات راجع به عقاید و عبادات و معاملات همه محکم هستند و ظاهرشان کاملاوقاطعانه بر مدلولشان دلالت می کند و مقصودشان آشکار است ، اما امورغیبی ، آیات متشابه هستند و باید به آنها تصدیق نمائیم ،اگر چه ماهیت و کیفیت آنها را درک نکنیم ، (فاما الذین فی قلوبهم زیغ فیتبعون ما تشابه منه ):(اما آن کسانی که در دلهایشان انحراف است ، تنها آیات متشابه را پیروی می کنند) کلمه (زیغ )یعنی انحراف از راست بودن و لازمه اش اضطراب قلبی و پریشانی خاطراست (ابتغاء الفتنه وابتغاء تأویله ):(تا به این وسیله فتنه برپا کنند و آیات آن را به دلخواه خود تعبیر نمایند)کسانی که قلبشان منحرف است آیات متشابه را پیروی می کنند،آنهم نه از جهت عقیده و ایمان ،بلکه صرف عمل بدون ایمان ،پس آنهااصول آشکاری را که نظام الهی برآن استوار است ترک می کنند ومرادشان هم گمراه کردن مردم است و اینکه قرآن را تأویل نمایند،یعنی فلسفه احکام حلال وحرام را ازآنها بیرون بکشند و خود را از پیروی محکمات بی نیاز نمایند و درآخر دین خدا را از اصل متروک کنند،(وما یعلم تاویله الا الله ):(و تأویل آن رانمی داند جز خدا)حصر علم به تأویل نزد خداست و فقط خدا علم به تأویل کتاب خود دارد و جمله (راسخون فی العلم )عطف به آن نیست (2)،(والراسخون فی العلم یقولون امنا به کل من عند ربنا):(و راسخین در علم می گویند به همه قرآن ایمان داریم و همه اش از ناحیه پروردگار ما است )منظور راسخین در علم کسانی هستند که علم در آنها ثبوت و استحکام یافته و علمشان ثابت و راسخ است و افضل چنین افرادی حضرت رسول اکرم (ص )است ،این جمله عطف به (فاماالذین فی قلوبهم زیغ )است و معنا چنین می شود که مردم نسبت به کتاب خدا دوگروه هستند ،گروهی که بیمار دلند و آیات متشابه را دنبال می کنند و گروه دوم که علمشان ثابت است و به همه قرآن چه محکم و چه متشابه ایمان دارند و این دوگروه شدن و اختلاف ناشی از اختلاف دلهای آ نان است و راسخین در علم که دلهای ثابت و استوار دارند ،چنین استدلال می کنند (ومایذکر الا اولواالالباب ):(وبه جز خردمندان از آن آیات پند نمی گیرند)(تذکر)یعنی انتقال به دلیل چیزی ، تا هر جا آن دلیل را ببینند آن چیز را نتیجه بگیرند و جمله (کل من عندربنا)استدلالی است از ناحیه افراد خردمند و راسخ در علم و انتقالی است به آن چیزی که عملشان برآن دلالت می کند(لب )به معنای عقل صاف و خالی از شائبه و خالص است ، پس اهل تذکر و ایمان و توبه و پیروان برترین قول ،همان صاحبان عقلهای خالص و پاک هستند، چون آنها بوسیله دلیل به معارف حقه رسیده اند.




موضوع مطلب :


دوشنبه 90 مهر 18 :: 8:0 عصر ::  نویسنده : محسن

 

تو همه خوبا سری مفقود الاثری
منم و بی پدری بابا جون
ای پیش پرواز کبوترهای زخمی
بابای مفقود الاثر بابای زخمی
تا یاد دارم برگی از تاریخ بودی
یک قاب چوبی روی دست میخ بودی
بابا توی کتابم هر چه بابا آب می داد
مادر نشانم عکس توی قاب می داد
بابا?...این جا کنار قاب عکست جان سپردم
از بس که از این هفته ها سرکوفت خوردم
تو همه خوبا تو سری مفقودالاثری
منم و بی پدری بابا جون
من بیست سالم شد هنوزم توی قابی
خوب لااقل حرفی بزن مرد حسابی
یک بار هم از گیر و دار قاب رد شد
از توی سیم خاردار قاب رد شد
برگرد تنها یک بغل بابای من باش
یا یک بغل بابا بیا و جای من باش
بابا ای دستهایت آرزوی دستهایم
ناز و ادایم مانده روی دستهایم
شاید تو هم شرمنده یک مشت خاکی
جا مانده ای در ماجرای بی پلاکی
...
بابا عیبی ندارد خاک هم باشی قبول است
یک چفیه و یک ساک هم باشی قبول است
فقط برگرد بابا
بابا عیبی ندارد خاک هم باشی قبول است
یک چفیه و یک ساک هم باشی قبول است
امشب عروسی می کنم جای تو خالیست
پای قباله جای امضای تو خالیست
ای عکسهایت روی زخم دل نمک پاش
یک بار هم بابای معلوم الاثر باش
تو همه خوبا سری مفقود الاثری
منم و بی پدری بابا جون...

  برگرفته از وبلاگ:دل نوشته های یک دختر شهید




موضوع مطلب :


یکشنبه 90 مهر 10 :: 5:5 عصر ::  نویسنده : محسن

 

 

شهید سید مرتضی آوینی :


 

زندگی زیباست.


 

اما شهادت از آن زیبا تر است . سلامت تن زیباست ، اما پرنده ی عشق تن را قفسی می بیند که در باغ نهاده باشند ...


 

راز خون را جز شهدا در نمی یابند . گردش خون در رگ های زندگی شیرین است ، اما ریختن آن پای محبوب شیرین ترین است


 

 و نگو شیرین تر ، بگو بسیار شیرین تر است . راز خون در آنجاست که همه ی حیات به خون وابسته است

 

 




موضوع مطلب :


یکشنبه 90 مهر 10 :: 5:3 عصر ::  نویسنده : محسن

 

تفسیر چیست؟ مفسر کیست؟

 

حرف قرآن را بدان که ظاهری است زیر ظـاهر باطنی بس قاهری است
تـو ز قـرآن‌‌‌‌ای پسر ظـاهـر مبـیـن دیــو آدم‌ را نبینـد جــز کـه طـیـن
ظـاهر قـرآن چـو شخص آدمیست که نقوشش ظاهر‌و‌جانش خفیست
مـرد را صـد سـال عـم و خــال او یـک سـر مـویـی نبـینـد حــال او
خداوند متعال در برخی موارد به ایجاز و اختصار سخن گفته و کلام الهی بر وفق اسالیب زبان بشری است؛ لذا در آن مجاز، استعاره، تشبیه و کنایه، سایر تعبیرات ادبی و زبانی وجود دارد. همچنین مفردات و ترکیباتی که اگر در عصر نزول وحی آشکار بوده، با گذشت زمان طبعاً صراحت معنایی آن در پرده‌ی ابهام رفته است، لذا برخی آیات قرآن کریم به بیان و کشف حجاب، و کشف محجوب اعم از تفسیر و تأویل نیازمند است.

 

تعریف لغوی و اصطلاحی تفسیر

معنای لغوی تفسیر به قول لسان العرب «بیان» و «ابانه» یعنی روشنگری و روشنی است که این کلمه از ماده‌ی «فَسَر» به معنی برداشتن پوشش و یافتن مقصود از کلام پیچیده است و در اصطلاح عبارت است از توضیح و رفع اجمال و ابهام و گشودن گرهها و پیچ‌های لفظی و معنای قرآن کریم.
علاّمه طباطبایی می‌فرماید: تفسیر، روشن کردن مفاهیم آیات قرآن و پرده‌برداشتن از مراد و مقصود آنهاست.

تعریف لغوی و اصطلاحی تأویل

تأویل از کلمه‌ی «اَول» مشتق است، به معنی رجوع، و ابن‌فارس در مقاییس اللغه می‌گوید: اَول دارای دو اصل است: 1. ابتدای امر که واژه‌ی اول به معنای ابتدا از این اصل است. 2. به معنای انتهای امر که تأویل به معنای عاقبت و سرانجام کلام از این باب است. در قرآن کریم در آیه‌ی: «هل ینظرون إلاّ تأویلَهُ یوم یأتی تأویلُهُ؛ سرانجام کتاب خدا را در هنگامی که بر‌انگیخته می‌شوند در‌می‌یابند (سوره‌ی اعراف، آیه53) کلمه‌ی تأویل در همین معنی استعمال شده است. تأویل بر‌گردانیدن شیء به غایتی است که از آن اراده شده چه قول باشد چه فعل.
ابن‌اثیر در کتاب نهایه می‌نویسد: مراد از تأویل بر‌گردانیدن ظاهر لفظ از معنای اصلی است به معنایی که دلیل به آن قائم است که اگر آن دلیل نباشد نباید معنای ظاهری لفظ را رها کرد.1
تأویل اصطلاحاً با تنزیل نوعی تقابل و ربط دارد. در قرآن مجید به صورت اسمی و مصدری هفده بار از این کلمه استفاده شده است که هفت بار آن به تأویل خواب در داستان حضرت یوسف(ع) مربوط است و در چندین مورد هم به معنای رسیدن وعده و عاقبت و سرانجام یک امر است. از جمله دو بار در داستان موسی(ع) و مردصالح در تأویل عمل سوراخ کردن کشتی و کشتن غلام و تعمیر دیوار خرابه که همراه موسی(ع) می‌فرماید: «این تأویل کارهایی است که تو نتوانستی بر آن صبر کنی». (سوره‌ی کهف، آیه82)
بالاخره تأویل مفهوم کلی آیه بر مصادیق موجود در زمان نزول قرآن و تطبیق آن بر مصادیقی که به مرور زمان پدید می‌آیند، می‌باشد. حیات قرآن در تمامی عصرها در سایه‌ی همین تأویل در مقابل تنزیل است و هرگز نباید مفاهیم کلّی قرآن را در انحصار گروهی خاص دانست؛ بلکه باید آن را بر آیندگان به همان نحو که بر گذشتگان تطبیق می‌کرد، منطبق ساخت.2

شرایط تفسیر و تأویل قرآن کریم

آیا هر کسی می‌تواند دست به تفسیر و تأویل قرآن کریم بزند؟
مفسّر و تأویل کننده‌ی قرآن کریم باید چه صفاتی داشته باشد؟ پیامبر اکرم(ص) اولین و سزاوار‌ترین فرد برای تفسیر قرآن کریم می‌باشد که به نص خود قرآن خداوند همه‌ی تنزیل و تأویل را براو نازل کرده است: «وأنزل اللّهُ علیک الکتابَ و الحِکمَةَ». (سوره‌ی نساء، آیه133)
بعد از وفات ایشان امیر‌المؤمنین علی(ع) و اهل‌بیت‌(ع) به حکم آیه‌ی تطهیر که مشمول موهبت‌های الهی و درایت و طهارت قلب می‌باشند، بهترین مفسران قرآن هستند.
برخی از صحابه و تابعان نیز مفسران بعدی قرآن کریم بودند و بعد از آن بنا به آیه‌ی شریفه: «وما یعلم تأویلَهُ إلاّ اللّهُ و الراسِخُونَ فِی العِلمِ». (سوره‌ی آل عمران، آیه7) وظیفه تفسیر و تأویل قرآن بر عهده‌ی «راسخون فی العلم» بود. قرآن شناسان و علمای اسلامی شرایطی را برای مفسّر قرار داده‌اند. گرچه در این باب اختلاف نظر وجود دارد، ولی به‌طور اجمال می‌توان گفت که اعتقاد داشتند که مفسّر باید با این علوم آشنا باشد تا بتواند قرآن را تفسیر کند که برخی آن را علوم پانزده گانه3 نام نهاده‌اند که عبارت‌اند از: علم اللغه، صرف و نحو، اشتقاق، معانی و بیان و بدیع، علم قرائت، اصول دین، اصول فقه، اسباب النّزول، قصص، فقه، ناسخ و منسوخ، حدیث و علم موهبتی که همان فهم و بصیرتی است که خداوند در اثر رعایت تقوا و پرهیزگاری به بنده‌ی خود عنایت می‌فرماید و بوسیله‌ی آن حقایق و اسرار نهان قرآن را بر او آشکار می‌کند. شرط دیگر تفسیر شناسی است که مفسّر همواره باید در آثار معتبر مفسران از قدما و معاصران تحقیق کرده و شناخت عمیق و ناقدانه‌ای از آثار گوناگون در زمینه‌ی یکایک علوم قرآنی داشته‌باشد تا آنجا که بدون مراجعه به آثار معتبر علمای گذشته، بتواند اظهار نظر کند.4

شرایط تأویل

چه کسانی می‌توانند دست به تأویل قرآن بزنند؟
جواب به دو صورت قابل طرح است: 1. آگاهان به تمام تأویل قرآن 2.آگاهان به بخشی از تأویل قرآن.
با توجه به آیات صریح قرآن کریم، پیامبر اکرم(ص) و علی(ع) و ائمه معصومین(ع) آگاهان به تمام تأویل قرآن کریم می‌باشند. روایاتی در این زمینه وجود دارد که فهم و تأویل کل قرآن مجید را از مردم نفی کرده است. حقیقت آن است که همه‌ی مردم در درک بخشی از تأویل قرآن کریم نیز یکسان نیستند و هر دسته‌ای از مردم به میزان فهم و درک خود از معانی و مضامین قرآن بهره می‌برند، چنانکه در روایتی آمده است: بخشی از قرآن را همه‌ی مردم می‌دانند و بخشی دیگر را تنها کسانی که دارای ذهنی صاف و حسی لطیف و قدرت تشخیص بوده، می‌فهمند که خداوند به آنها سعه‌ی صدر عطا کرده و بخشی از آن را تنها خدا و راسخان در علم می‌دانند.
دانشمندان علوم قرآنی در مورد این شرایط مفصّلا بحث کرده‌اند که ما مختصر و کوتاه به آن صفات و شرایط اشاره می‌کنیم. تأویل‌کننده‌ی قرآن باید دارای این صفات باشد:
1. آشنایی با زبان و بیان قرآن کریم . 2. قوه‌ی فهم و تشخیص درست.
3. قلب سلیم داشته باشد. 4. دانشی استوار و خلل نا‌پذیر در زمینه توحید اسباب.5




موضوع مطلب :


یکشنبه 90 مهر 10 :: 5:0 عصر ::  نویسنده : محسن

فرض کن حضرت مهدی(عج)به تو ظاهر گردد -- ظاهرت هست چنانی که خجالت نکشی ؟

باطنت هست پسندیده صاحب نظری؟ -- خانه ات لایق او هست که مهمان گردد؟ -

لقمه ات در خور او هست که نزدش ببری؟ -  -   پول بی شبهه و سالم داری تا که یک هدیه برایش بخری؟

حاضری گوشی همراه تو را چک بکند با چنین شرط که در حافظه دستی نبری؟!

واقفی بر عمل خویش تو بیش از دگران -- می توان گفت تو را شیعه اثنی اعشری؟!!

 




موضوع مطلب :


یکشنبه 90 مهر 10 :: 4:56 عصر ::  نویسنده : محسن

 

                                                                                                          

ولادت هشمین اختر تابناک آسمان امامت و ولایت

      حضرت علی بن موسی الرضا (ع)

    

بر همه مسلمین جهان مبارک باد.

 

 

                               

 

                             




موضوع مطلب :


پنج شنبه 86 آذر 1 :: 1:21 عصر ::  نویسنده : محسن

تولد بهار

گل

به بهانه یازدهم ذیقعده سال 148 هجرى

با تولد بهار انتظار به پایان مى‏رسد. رنگ ماتم از چهره شهر زدوده مى‏شود. غم جاى‏ خود را به شادى مى‏دهد و شکوفه‏هاى سفید بر قلب‎ها شکوفا مى‏شود و چشمه امید در چشم‎هاى شیعیان مى‏جوشد. در صبحى به زیبایى بهار و به گرمى و صمیمیت ‏خورشید در یازدهم ذى‏القعده سال 148 هجرى، ماهى از تبار نور و از فرزندان على و فاطمه ‏درخشش‏ یافته، پا به عرصه گیتى مى‏گذارد. اسم او را که جد بزرگوارش سال‎ها در انتظار دیدارش زندگى مى‏کرد و از او و تولدش سخن مى‏گفت، على نهادند و لقبش را رضا، چرا که همیشه راضى به رضاى پروردگار بود. پدر گرامى ایشان حضرت موسى بن ‏جعفر علیهماالسلام همیشه او را به این نام فرا مى‏خواندند و کنیه‏اش را اباالحسن صدا مى‏زدند.

در دفتر تاریخ شیعه و در کتب و روایات از هشتمین امام با القاب رضا، صابر، رضى، وفى، فاضل، سراج‏ الله، نور الهدى، صدیق و ... نام برده‏اند اما معروف‎ترین لقب آن ‏حضرت «رضا» است و به این دلیل خداوند نام «رضا» را براى او برگزیده است چون‏ ایشان در آسمان‎ها در نزد خداوند تبارک و تعالى و در زمین میان پیامبران و امام مورد رضایت ‏بود و دل به خشنودى خدا سپرده بود.

... در تمایز امام هشتم از بقیه امامان شیعه و این که ایشان را به عنوان رضا مى‏شناسند، آمده است که: «از وقتى مخالفینی از دشمنان آن حضرت به او راضى شدند، هم چنانکه موافقین از یاران و دوستانش به او رضایت دادند و این خصوصیت در هیچکدام از پدران بزرگوارش نبود.» مادر کریمه آن حضرت که دلى به وسعت آسمان‏ داشت و چشمانى پر از ستاره خوشبختى و در دستانش کلید درى بود که خشنودى خدا با او باز مى‏شد و آن در «رضا»ى او بود. او بانوى رنج کشیده‏اى بود پر از مغرب ‏اسارت که در اختیار جده‏اش حضرت حمیده قرار داده شده بود. نام او را تکتم، نجمه، طاهره، اروى، سمانه و ... آورده‏اند و بعضى خیزران و شقراء نیز گفته‏اند.

در عقل ‏و دیندارى و حیاء از بهترین زنان بود و در زیرکى و محاسن و اخلاق مورد ستایش‏ همگان قرار مى‏گرفت. شیخ صدوق از او روایت کرده است که فرمود: چون فرزندم امام ‏رضا علیه السلام را حامله شدم به هیچ وجه سنگینى حمل را در خود احساس نمى‏کردم چون به خواب ‏مى‏رفتم صداى تسبیح و تهلیل و تمجید حق سبحانه و تعالى را از درون بطن خویش ‏مى‏شنیدم و ترسان بیدار مى‏شدم و دیگر صدایى نمى‏شنیدم. با این که مجموعه خواهران و برادران امام رضا علیه السلام را بین ‏36 تا 38 نفر ذکر کرده‏اند، اما هیچکدام از آنها در نزد حضرت امام موسى بن ‏جعفر مثل امام رضا علیهم السلام مورد لطف و عنایت و توجه خاص آن ‏حضرت نبود.

 

حرم امام رضا علیه السلام

زندگى سراسر مبارزه

امام رضا علیه السلام تا زمان به امامت رسیدن خویش در سن 35سالگى دورانى پر رنج را در زیر سلطه «جابرانه‏» عباسیان سپرى کردند. سال‎هاى‏ دورى از پدر بزرگوارشان امام موسى کاظم علیه‎السلام که به جرم حق‏طلبى و عدالت‏خواهى به‏ تبعید و زندان و شکنجه محکوم شده بود از ایشان آتشفشانى نهفته، براى رویارویى‏ با ظلم و تجاوز خلفاى جور ساخته بود. در حرکت‎هاى انقلابى و ظلم‏ستیزانه‏اى که ‏همزمان با آخرین سال‎هاى عمر هارون‏الرشید و اوایل حکومت مامون، در نواحى شرق و شمال شرقى بلاد اسلامى در جریان بود به احتمال قوى، نمایندگان و سفیران خاص آن ‏بزرگوار در حفظ روحیه دفاع از ولایت و شور خونخواهى آل على علیه السلام در بین ‏قیام‏کنندگان از نقشى اساسى برخودار بوده‏اند. گذشته از این که اصل وجود امام‏ رضا علیه السلام به عنوان قوى‏ترین پشتوانه معنوى مردمى به شمار مى‏آمد که از عهدشکنى ‏عباسیان و ظلم درباریان به جان آمده در پى جبران فرصت‎هاى از دست رفته و بازگرداندن دوباره خلافت و رهبرى به خاندان پیامبر اکرم بودند. همین امر بود که ‏مامون را به چاره‏اندیشى وادار کرده، اسباب سفر اجبارى آن حضرت را از مدینه به ‏مرو فراهم ساخت. سفرى که علیرغم تشریفات ظاهرى، باعث فشارهاى طاقت‏فرسا و تضییقات فراوان براى آن بزرگوار بود، تا جایى که در پاره‏اى روایات سخن از حبس و زندان ایشان به میان مى‏آید و با گماشته شدن کسانى چون هشام بن‏ ابراهیم راشدى‏ همدانى به عنوان حاجب بیت امام رضا علیه السلام هر حرکت و هر سخن و هر دیدارى تحت نظر قرار مى‏گیرند و به اطلاع مامون و ذوالریاستین رسانده مى‏شود. سختگیری‎ها و محدودیت‎هاى کینه‏توزانه دربار عباسى در زیر نقابى از ریا و فریب مردم، آنچنان ‏امام رضا علیه السلام را تحت فشار روحى قرار مى‏دهد که یاسر خادم نقل مى‏کند: «گاهى که ‏امام رضا علیه السلام خسته و عرق‏آلود و غبار گرفته، روزهاى جمعه از حضور اجبارى در نمازجمعه تشریفاتى دربار، به خانه برمى‏گشت، دست‎هایش را به دعا برمى‏داشت و مى‏گفت:

خدایا، اگر فرج و رهایى من از وضعیتى که به آن گرفتار شده‏ام با مرگ من میسر مى‏شود، پس همین ساعت در وفاتم تعجیل فرما.» آن بزرگوار پیوسته تا زمان شهادت ‏غم گرفته و محزون و اندوهگین بود.

... امامت آن حضرت که مدت بیست ‏سال یعنى تا سال‏203هجرى به طول انجامید همزمان با دوران زمامدارى هارون ششمین خلیفه بنى‏عباس (10 سال) و حکومت محمدامین فرزند بزرگتر هارون (5 سال) و فرمانروایى عبدالله مامون (5 سال) بود که ‏از پیچیده‏ترین دوره‏هاى خلافت عباسیان به شمار مى‏رود. مبارزات عقیدتى، سیاسى و فرهنگى امام رضا علیه السلام همزمان با پرورش نیروهاى دانشمند و ستم‏ستیز، عامل اساسى در ناکام ماندن این خلفا، براى محو اسلام حقیقى و ریشه‏کن سازى تشیع راستین بود.

مناظرات و مباحثات مختلف امام با مامون و دانشمندان مختلف بلاد اسلامى و رهبران ادیان و مذاهب گوناگون، والاترین معارف اسلام و قرآن را در سطحى گسترده‏ انتشار داد و حقانیت مذهب تشیع را در عالى‏ترین وجه با مستحکم‏ترین براهین به ‏اثبات رسانید. امام رضا علیه السلام شرایط زندگى خود را با شرایط حضرت یوسف پیغمبر در دربار عزیز مصر قابل مقایسه مى‏دانست و دعا مى‏فرمود: «خدایا، تو خود مى‏دانى که ‏من مجبور و بیچاره‏ام، پس مرا مواخذه مکن، همچنان که بنده و پیامبرت حضرت‏ یوسف(ع) را نسبت‏ به ولایت مصر که بر عهده‏اش افتاده بود مواخذه نمى‏فرمایى.»

... آن حضرت پس از حدود55 سال عمر، که ‏3 سال نهایى آن، به اقامت در «مرو» و «سرخس‏» گذشت، عاقبت در آخرین روز ماه سفر سال ‏203 به دست مامون به وسیله‏ انگور یا انار سمى به شهادت رسید و در «سناباد طوس‏» مدفون گشت.

 

منبع:

ماهنامه کوثر، شماره 13 ، زهرا آکافان




موضوع مطلب :


پنج شنبه 86 آذر 1 :: 1:21 عصر ::  نویسنده : محسن
<   <<   61   62   63   64   65   >>   >   
درباره وبلاگ

کارشناس اتاق عمل دانشگاه علوم پزشکی زنجان
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
آمار وبلاگ
بازدید امروز: 8
بازدید دیروز: 44
کل بازدیدها: 392346